بحران اوکراین بسیاری از تحلیلگران موضوعات منطقهای و بینالمللی را با نشانههایی از شوک و ابهام روبهرو ساخت. تحلیلهای ارائهشده در سه ماه گذشته هیچ گاه معطوف به کنش نظامی و اقدامات ژئوپلیتیک در اوکراین نبوده است. جابهجایی نیروهای نظامی روسیه به سمت مرز اوکراین به موازات دیپلماسی چندجانبه شکل گرفته بود. واکنش ناتو و ایالاتمتحده در برابر تحرک نظامی و ژئوپلیتیک روسیه در ابتدا ماهیت انفعالی داشت که بهگونه تدریجی تحتتاثیر سیاستهای ژئوپلیتیک و راهبردی انگلیس متحول شد.
انگلیس نقش موثری در جداسازی کشورهای مستقل مشترکالمنافع که متحد امنیتی و منطقهای روسیه بودهاند، ایفا کرده است. گسترش روند غربگرایی اوکراین بدون توجه به شکلبندیهای ژئوپلیتیک انجام گرفت و زمینه واکنش پرشدت روسیه را بهوجود آورد.
روسیه همواره تلاش دارد تا موضوع امنیت منطقهای خود را از طریق سازوکارهای نظامی شکل دهد و مدیریت کند. دکترین نظامی و امنیتی روسیه که در سال2017 بازخوانی شد، بر ضرورت مقابله پرشدت با تهدیدات منطقهای تاکید داشته است. چنین رویکردی با واکنش همهجانبه انگلیس روبهرو شده و این امر منازعه منطقهای اوکراین را تشدید کرده است.
افزایش تضادهای سیاسی انگلیس، فرانسه و آلمان با ایران بیانگر این واقعیت است که شکل جدیدی از معادله رفتاری در روابط قدرتهای بزرگ با جمهوری اسلامی در حال ظهور و تکامل است.
گرایش ژئوپلیتیک و راهبردی ایران به روسیه را میتوان در زمره موضوعات و چالشهایی دانست که سیاست جهانی با آن درگیر بوده و تاثیر خود را بر الگوی کنش ارتباطی ایران با جهان غرب و برنامه جامع اقدام مشترک به جا گذاشته است.
در شرایط موجود حتی رافائل گروسی نیز تمایل چندانی به بازتولید دیپلماسی هستهای نشان نداده است و این موضوع به مفهوم کنارهگیری مرحلهای کشورهای اروپایی و نهادهای بینالمللی در ارتباط با ایران و دیپلماسی هستهای مربوط به آن محسوب میشود.
در چنین شرایطی میتوان به این موضوع اشاره کرد که انگلیس و آلمان نیز از ادبیات مقابله با سیاست داخلی، منطقهای و دیپلماسی هستهای ایران بهره گرفتهاند. اجماعسازی تروئیکای اروپایی نشانه خوبی برای دیپلماسی هستهای ایران محسوب نمیشود.
*کارشناس مسائل بین الملل و استاد دانشگاه/دنیای اقتصاد
انتهای پیام/*