جان لوکاره نویسنده مشهور انگلیسی یکی از جاسوسینویسان مشهور و بزرگ دنیاست که فیلمهای متعدد و معروفی با اقتباس از داستانهای وی ساخته شده است. او که خود سابقه کار در سرویس امنیتی و جاسوسی انگلیس را دارد، شخصیت جورج اسمایلی یکی از معروفترین شخصیتهای ادبی و سینمایی در دنیای جاسوسی را خلق کرد. در روزگار «جنگ روایتها» باید پرسید جان لوکاره ما کجاست؟
سریال گاندو را میتوان یکی از جنجالیترین سریالهای تاریخ صدا و سیما دانست. حجم و کیفیت واکنشها و جنجالهای مرتبط با این سریال غیرمنتظره نبود، تا جایی که پای آن به جلسه هیئت دولت نیز کشیده شد و واعظی رئیسدفتر رئیسجمهور پس از این جلسه و در جمع خبرنگاران بطور مفصل سریال را نواخت. وزارت امور خارجه، مشاور رئیسجمهور، سخنگوی دولت و برخی نمایندگان مجلس نیز در این زمینه اظهار نظر کرده و گاندو را نواختند. به قول ظریفی، آن قدر که این دوستان وقت و انرژی برای تهدید صدا و سیما و تخطئه و حمله به این سریال گذاشتند اگر صرف ماموریتهای خود و حل مشکلات مردم کرده بودند، قیمت این روزهای سیب زمینی، مردم را سرخ نمیکرد.
ورود صدا و سیما به چنین عرصهای را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که جنجالها و خط و نشانها این سازمان را منفعل نکرده و گاندو را به اولین و آخرین تولید هنری در این عرصه تبدیل نکند. برای یک هنرمند و تولیدکنندگان و دستاندرکاران یک محصول هنری، هیچ جایزه و تقدیری بهتر از استقبال مردمی نیست و از این منظر میتوان گفت سازندگان گاندو مزد زحمت خود را دریافت کردهاند. این نکته نیز قابل ذکر است که بخش قابل توجهی از بیشتر دیده شدن سریال، مدیون همین جنجال و حملات مخالفان آن است.
گاندو چند نکته را آشکار کرد؛ نخست آنکه برخلاف آنچه برخی میگویند صدا و سیما بیمخاطب و حتی کم مخاطب نیست که اگر چنین بود، چه نیازی به این همه سر و صدا و حمله به یک سریال! ورد زبان عدهای در داخل و خارج این است که صدا و سیما دیگر مخاطب و اثرگذاری ندارد و در رقابت با حریفان خود –فضای مجازی، شبکههای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی و...- قافیه را باخته است اما همین عده، روزانه تمام شبکهها را رصد کرده و از کوچکترین حرف و حرکتی نمیگذرند.
نکته دوم آنکه راه جذب مخاطب سریالهای تلویزیونی فقط مضامین طنز و یا عشقهای آبکی نیست. میتوان سریالی کاملاً جدی با مضمون سیاسی و امنیتی نیز ساخت و مخاطبین بسیاری را جذب کرد. گاندو از این منظر یک شروع و خطشکنی محسوب میشود. شروعی که نتیجه مثبت آن نشان داد جای چنین ژانری تا کنون در تلویزیون چقدر خالی بوده است. ایران در چهل سال گذشته، به اندازه چند صد سال ماجرا و فراز و نشیب داشته است؛ از صدها ترور سالهای نخست انقلاب گرفته تا چندین و چند طرح کودتا و جنگهای خیابانی و شهری، جنگی هشت ساله، دهها پرونده امنیتی و... سؤال اساسی این است هنرمندان کشور چقدر به این مسائل و موضوعات پرداختهاند؟ جای این پروندهها در قاب تلویزیون و پرده سینما کجاست؟ اگر از موضوع دفاع مقدس بگذریم که در آنهم، عظمت ماجرا با کمیت و کیفیت تولیدات به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست، در سایر زمینهها جز چند اثر انگشتشمار، میتوان گفت تقریباً کاری انجام نشده است.
البته نباید بیانصافی بخرج داد و همه تقصیر و کمکاری را به گردن اهالی هنر انداخت. ماهیت موضوعات امنیتی و سیاسی به گونهای است که برای روایت آنها به زبان هنر، در ابتدا باید مسئولان امر دیدگاه دقیق و وسیعی نسبت به جایگاه هنر داشته باشند و بدانند که هنر یکی از ابزار قدرت و از قضا یکی از قدرتمندترین و اثرگذارترین ابزارهاست. شاید روزگاری پروندههای امنیتی باید برای همیشه در پستوها و صندوقها چهار قفله میشدند و اقتدار در محرمانه نگه داشتن آنها بود اما امروز که دنیا درگیر «جنگ روایتها»ست، تعریف اقتدار نیز متفاوت از گذشته است. اینجاست که پای مباحث راهبردی و دقیقی مانند قدرت نرم و جنگ نرم به میان کشیده میشود و دشمن نیز بشدت نسبت به آن حساس است.
دیدار مفصل و سه ساعته سال گذشته رهبر انقلاب با جمعی از برنامهسازان تلویزیون (24 آبان 1397) نشانگر اهمیت این میدان است. ایشان در مرقومهای که پس از این دیدار منتشر شد، خطاب به هنرمندان تاکید کردند «جنگ نرم همهجانبه دشمن، امروز قابل انکار نیست» و «جایگاه فیلم و سریال در این میان بسیار برجسته است». آن قدر که سینما و تلویزیون بخصوص در نیم قرن اخیر به اهداف استکباری آمریکا در دنیا خدمت کردهاند، پنتاگون و بمبهای کوچک و بزرگ آن نکردهاند. اما وقتی نوبت به سایر کشورها میرسد و قرار است پاسخی هرچند کوچک و اندک به این حجم از بمباران هنری بدهند، ناگهان تئوری «هنر برای هنر» قد علم میکند و مرثیه سر میدهند وگریبان چاک میکنند که نباید ساحت هنر را به قدرت و سیاست آلود!
اینها همانهایی هستند که دانسته و یا ندانسته جنگ نرم را زیر سؤال برده و انکار میکنند و همانطور که رهبر انقلاب نیز با تیزبینی اشاره کردند، «این (انکار) خود نیز بخشی از جنگ نرم است.» جماعتی که کعبه آمالشان هالیوود است اما براحتی چشم خود را به روی واقعیتهای عریان آن میبندند و طوطیوار شعارهای آن را تکرار میکنند. «چیس براندون» مامور کهنهکار و عملیاتی سازمان سیا سالهای متمادی آدم این سازمان در هالیوود بود و فیلمهای معروف بسیاری با هدایت و مشاوره وی ساخته شد که از جمله میتوان به فیلمهایی مانند چوپان خوب، هویت بورن، ماموریت غیرممکن2، دشمن ملت، مترجم، کمپانی بد و...اشاره کرد. براندون تا سال 2007 در این سمت بود. اوایل این سال در جلسهای با حضور چند تن از مدیران ارشد سیا و دستاندرکاران و تولیدکنندگان اصلی هالیوود، «پل باری» از سوی سیا به عنوان جایگزین براندون معرفی شد. فیلمهایی مثل یک مشت دروغ، میهن، سی دقیقه نیمه شب(درباره ترور بن لادن) و آرگو از جمله محصولات هالییود با همکاری پل باری است.
آرگو محصول سال 2012 درباره ایران و با تمرکز بر ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و فرار عدهای از کارکنان سفارت از ایران بود که علیرغم همه ضعفهای محتوایی و القائات سیاسی و نادرست، جوایز زیادی به آن اعطا شد و میشل اوباما –بانوی اول وقت کاخ سفید- با دست خود جایزه بهترین فیلم اسکار را به آن اعطا کرد. نکته قابل تامل و بسیار مهم آنکه بسیاری از این فیلمها (از جمله آرگو) فیلمنامههایی اقتباسی دارند.
هرکسی این را میداند که اساس و پایه هر فیلم موفقی فیلمنامه خوب و قوی است و فیلمنامه قوی ریشه در ادبیات داستانی، بخصوص رمان دارد. به تازگی بیانات رهبر انقلاب در سال 96 پس از بازدید از نمایشگاه «حماسه گوهرشاد» منتشر شد. نکته جالب و قابل تامل آنکه ایشان در همان ابتدای دیدار و اولین جمله پس از تشکر از دستاندرکاران نمایشگاه، دست روی نقطهای بسیار کلیدی گذاشته و میفرمایند: «این خیلی مایه تأسف است که حادثه مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، و در کتابهای رمان ما نداشته باشد.»
اگر کار سینمایی و تلویزیونی در زمینه پروندههای جذاب و انبوه امنیتی و سیاسی چهل سال اخیر اندک و انگشتشمار است، تولید رمان و ادبیات در این حوزه تقریباً صفر است. کار مکتوب پرزحمت و زمانبر است. زحمت زیاد دارد و سر و صدای اندک. مانند کاشت هستهای در دل خاک است که تا به بار بنشیند زمان زیادی میبرد و شاید میوهاش را دیگران بخورند و آنکه میکارد حتی ثمری نبیند. فیلم و سریال میوههای درخت ادبیات و رمان هستند. میتوان میوهای را در گلخانه و با سرعتی چند برابر رشد طبیعی تولید کرد اما محصول گلخانهای هرگز ماندگار و طعم میوه درختی که آفتاب خورده و پای آن عرق ریخته شده را نمیدهد.
پروندههای پیچیده و افتخارآمیز سیاسی و امنیتی در جمهوری اسلامی کم نیستند. پروندههایی که از قضا بار دراماتیک بسیار بالایی نیز دارند اما دریغ از یک کار کوتاه و چند ده صفحهای در مورد آنها. ما « عبدالمالکریگی» را در آسمان زنده و سالم شکار کردیم و یک کتابچه هم دربارهاش نداریم و آمریکاییها شبانه به ابیت آباد یورش بردند و بن لادن را کشتند و تا کنون دهها کتاب در این خصوص منتشر کردهاند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
در خبرها آمده است که سازندگان گاندو میخواهند سراغ سایر پروندهها نیز بروند. خوب است و دست مریزاد اما متولیان امر باید بدانند که راه تولیدات فاخر، جذاب و ماندگار تصویری از زمین ادبیات میگذرد. جان لوکاره نویسنده مشهور انگلیسی یکی از جاسوسینویسان مشهور و بزرگ دنیاست که فیلمهای متعدد و معروفی با اقتباس از داستانهای وی ساخته شده است. او که خود سابقه کار در سرویس امنیتی و جاسوسی انگلیس را دارد، شخصیت جورج اسمایلی یکی از معروفترین شخصیتهای ادبی و سینمایی در دنیای جاسوسی را خلق کرد. در روزگار «جنگ روایتها» باید پرسید جان لوکاره ما کجاست؟
انتهای پیام/*
*یادداشتهایی که ایصال از روزنامه نگاران، نویسندگان و فعالان سیاسی منتشر می کند لزوماً بیان دیدگاه این رسانه نیست، آراء و نظرات ایصال صرفاً در ستون سرمقاله منتشر می شود.
**ستون تأملات ایصال جایی ست برای نشر آنچه که شاید به مذاق ما خوش نیاید یا به نظرمان برای گوش و چشم و ذهن مان مزاحمت ایجاد می کند؛ تا بیاموزیم، تکثر را بپذیریم و از مطلق انگاری پرهیز کنیم.