جامعه جهانی و بهویژه قدرتهای غربی، دلایل ایران را برای پس زدن دعوت ترامپ به گفتوگو، درک میکنند اما آنچه تاکنون رخ داده بیشتر انفعال در برابر سیاست فشار حداکثری است که اصلیترین هدف آن تحریک سیستم عصبی ایران است. عصبیت ایران زمانی بیشتر میشود که قدرتهای غربی تنها خواستهای یکسویه را با ایران در میان میگذارند، درحالیکه تضمین روشنی را در حمایت از این کشور برای کاهش فشارهای اقتصادی و رفع مشکلات مربوط به صادرات نفت و موانع بانکی ارائه نداده و همچنان وعدههای امروز و فردا میدهند.
مشکل بزرگ «دونالد ترامپ» این است که ادعای او را در طرفداری از صلح و گفت و گو، نه تنها ایران و بلکه دیگر اعضای جامعه بینالمللی نیز باور نمیکنند. همه میدانند که او مسئول اصلی وضع جاری در منطقه خلیج فارس و ایجاد بنبست کنونی است. ترامپ با نادیده گرفتن یک توافق بینالمللی و بازگشت به دوران تحریمها علیه ایران، بسترساز و تشویق کننده بحران رو به شدت جاری است.
خام اندیشی است اگر تصور شود، ترامپ و تیم ماجراجوی او مخالف جنگ و عمیقتر شدن بحران در خلیج فارس هستند. در همین روزهای اخیر سه عضو گروه بازهای دولت ترامپ به منطقه اعزام شدند. دستور کار آنان اعلام هشدار چندباره به ایران، ایجاد ائتلاف علیه این کشور و تکرار سرخط همان شعار معمول ترامپ بود که به اصطلاح مخالف جنگ و خواستار گفتوگوی بدون پیش شرط با ایران است. چه کسی است که باور کند «مایک پمپئو» وزیر امورخارجه، «جان بولتون» مشاور امنیت ملی و «برایان هوک» مسئول ویژه دولت ترامپ به طور همزمان یکی در عربستان و امارات، دیگری در دیدار با مقامهای اسرائیلی و آن سومی در عمان حضور یافته و قرار است حاصل ماموریت آنان، صلح و بازگشت آرامش به منطقه باشد. این درحالی است که ناو جنگی «یو.اس.اس باکستر» به ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین پیوست تا به رویکرد آمریکا چهره تهاجمیتر بیشتری ببخشد. در همین اثنا، ترامپ تحریمهای تازهای را علیه مقامهای ایرانی اعلام کرد تا به این ترتیب سخنان «سرگئی ریابکوف» معاون وزیر امورخارجه روسیه مصداق یابد. او گفت: «اینکه آمریکاییان تهدید به تحریمهای تازه میکنند و چنین برمیآید که آن را عملی هم خواهند کرد، نشاندهنده یک سیاست عمدی و هدفمند برای افزایش تنش است.» در واقع همانگونه که سخنگوی وزارت امورخارجه ایران گفت، تحریمهای تازه واشنگتن به معنای بستن همه درهای گفتوگو و یا به عبارت بهتر دیپلماسی است.
دعوت ترامپ به گفتوگو درحالیکه اصرار دارد یک چماق بزرگ را در یک دست داشته باشد و دست دیگرش را برای گفتوگو دراز کند، بیشتر به شوخی شبیه است تا ارادهای که در آن نشانهای از طرح «برد ـ برد» به چشم آید. مهمترین دلیل پرهیز تهران در قبول ادعای او نیز همین است. همه ناظران بر این باورند که ترامپ نمیتواند همزمان به هر دو هدف خود، یعنی فشار حداکثری و پرهیز از جنگ با ایران دست یابد. تناقض در رفتار و کردار دولت ترامپ، تنها یک نتیجه روشن را هشدار میدهد؛ اینکه با ادامه سیاستهای تحریک آمیز کنونی، منطقه هر چه بیشتر به نقطه آتش نزدیک میشود.
جامعه جهانی و بهویژه قدرتهای غربی، دلایل ایران را برای پس زدن دعوت ترامپ به گفتوگو، درک میکنند اما آنچه تاکنون رخ داده بیشتر انفعال در برابر سیاست فشار حداکثری است که اصلیترین هدف آن تحریک سیستم عصبی ایران است. عصبیت ایران زمانی بیشتر میشود که قدرتهای غربی تنها خواستهای یکسویه را با ایران در میان میگذارند، درحالیکه تضمین روشنی را در حمایت از این کشور برای کاهش فشارهای اقتصادی و رفع مشکلات مربوط به صادرات نفت و موانع بانکی ارائه نداده و همچنان وعدههای امروز و فردا میدهند.
جامعه بینالمللی نمیتواند این واقعیت را نادیده بگیرد که مسئول بنبست کنونی ترامپ است و اوست که میخواهد گره را سرانجام با دندان باز کند.
*روزنامه نگار
انتهای پیام/*