ورشکستگان به تقصیر سردرگریبان، خود را به آغوش بدنامترین جنگ افروزجهان، جان بولتون انداختهاند. به گواه تاریخ آنها ره به جایی نخواهند برد و ملت ایران با دوریگزینی از جنگ و بدون هدر دادن نیروی بازوی ملی، اما با هشیاری و با اندیشهای ژرف این بار نیز پیروز این کارزار خواهند بود. آینده خاورمیانه از جهان پیرامون جدا نیست و به هر روی میرود تا در سایه دانش، پلهبهپله زورگویان را عقب براند.
هم اکنون که شاخاب پارس با کرشمه کشورهای کوچک جای جولان ناوهای اروپایی و امریکایی شده، گوشه بسیار کوچکی در باره پیشینه سیاسی دژهای آبخوست هرمز، قشم و لارک و یورش کشتیهای جنگی اروپایی پرتغال در روزگار صفوی از هند به شاخاب پارس شاید بتواند ما را از گذشته، اکنون و آینده بیشتر آگاه کند. پس از آن که پرتغالیها وارد سرزمین هند شدند «فرانسیسکو د آلمیدا» از سوی«مانول» یکم پادشاه پرتغال برای سروسامان دادن پایگاههای بازرگانی در هند برگزیده شد. گسترش دامنه پایگاه در هند همزمان با فرمانروایی شاه اسماعیل یکم در سن٢٠ سالگی بود. دریادار«آلفونسو د آلبو کرک» با شتاب با چندین ناو جنگی از هند وارد شاخاب پارس شد و در آبخوستهای هرمز و قشم و لارک نیروهای خود را پیاده کرد. شاه اسماعیل یکم به سختی درگیر جنگ بود و با ازبکها و امپراتوری عثمانی نبرد میکرد.
از آن روی پرتغالیها ساختمانهای سترگ دژهای نیروی دریایی فرامرزی خود را در١۵٠٧ میلادی برابر با ٩١٣ هجری در قشم و هرمز و لارک بالا بردند. به دنبال آن «ابوالمظفرسیفالدین ابانصر» فرمانفرمای جوان هرمز را نیز پس از خونریزی بسیار به فرمانبرداری خود درآوردند. چون شاه اسماعیل درگیرجنگ بود، پرتغالیها توانستند در شاخاب پارس جاگیرشوند. مردم هرمز با همه توان و ابزار نه چندان پیشرفته با زورگویان پرتغالی درافتادند. بندر گامبرون(بندرعباس) با جنب و جوش ملی خواب را بر زورگویان سخت کرده بود. پرتغالیها با سوغاتیهای بسیار«میگل فرییرا» را از سوی«آلبوکرک» به دربار شاه اسماعیل در تبریز پایتخت ایران صفوی آن روزگار فرستادند. گفتند اگر شاه بگذارد ابومظفر سیفالدین ابانصر فرمانبردار ما باشد، در عوض به شاه در جنگ با امپراتوری عثمانی کمک میکنیم.
با همه فراز و فرودها زورگویان پرتغالی توانستند بیش از یک سده در شاخاب پارس جاگیرشوند. با فروخفتن جنگ ازبک و عثمانی با امپراتوری صفوی در روزگارعباس یکم پنجمین شاه آن دودمان، در پی اندیشه ژرف فرمانروایی آن روزگار ایران، سرلشکر امامقلیخان فرزند اللهوردی خان مسیحی مسلمان شده گرجیتبار کاکل ارتش صفوی بخش پارس، که تندیس او هم اکنون زیورآرای آبخوست قشم درشاخاب پارس است، توانست شام محنت را به سرآورد و دژهای سترگ پرتغالیها را در١۶٢٢میلادی برابر با ١٠٣٢ هجری با کمک ابزار جنگی خریداری شده از انگلیس و با پشتیبانی سیاسی آنها فرو ریزد.
در روزگار کنونی نیز «سنتکام» امریکا دیگر چه بخواهد چه نخواهد، سنتکام ابرقدرت دیروز در خاورمیانه نخواهد بود. این کشور با مشتهای سخت و سنگینی که در افغانستان و عراق و سوریه بر چانه اقتصادیاش خورد با همه توان و بازوی جنگی و تکنولوژی که دارد با احتیاط گام برداشته و خاکریز سنگر جنگی آینده خود را با کیسه و گونی اندوختههای کشورهایی بالا میبرد که سرانجام روزی مزه زغنبوت رفتار و کردار امروز خود را در دادگاه اندیشه مردم خاورمیانه خواهند چشید.
رفتار کنونی امریکا و سعودی و یکی دو کشور کوچک همسایه به گونه جوجههای از تخم بیرون آمده عقاب است. جوجهها بدون آگاهی از راست و ناراستی شاخه زیتون منقار عقاب به دنبال آن راه افتادهاند. با بالا و پایین شدن هر صدایی و با بدگمان شدن به مردم ایران، جوجهها زیر بال عقاب کرک و اخمو فرو رفته و عقاب برای تسکین جوجهها به پرخاشگری پرداخته تا برای سر کیسه کردن خاورمیانه بگوید جوجههایش بیکس و کار نیستند. جوجهها نیز از روی ترس همه اندوختهها و درآمد سیم و زر آشیانه خود را در تشت زراندوز مادر گذاشته تا آنها را در پی غرش این شیر سر برون آورده خشمگین پارسی زیر بال بگیرد.
سیاستمداران عربستان با ناشیگری نه تنها خنجر زهرآگین سیاسی را برگلوی خود گذاشتهاند بلکه درمانده به گونهای هستند که کشتار ناشایست دگراندیشان درونی کشورشان نیز برای آنان کارساز نیفتاده است. تکهتکه کردن پیکر جمال خاشقچی نیز نتوانسته و نمیتواند آنها را از بلای توفانخیزی که بر پا کردهاند بیرون بیاورد و گوشت پیکر بیگناه جمال خاشقچی سرانجام خورش قیمهی عزای سیاسی آنان خواهد شد.
سیاستمداران امریکایی که به دنبال درآمد بوده و چشم بر این همه ستم بر بستهاند نیز بدون هیچ گونه پردهپوشی برای سرکیسه کردن دوستان خود دریغ ندارند. گاه حرفهایی میگویند که دل ببر و پلنگ هم براین سرگشتگان میسوزد. آقای ترامپ این بازرگان و برنامهدار تلویزیونی دیروز و رئیس جمهور کنونی ایالات متحده امریکا هر چیز بدی که داشته باشد اما هنگام سخن گفتن از نوکیسگان آنها را گاو شیر ده مینامد. او پروایی ندارد پس از رقص با شمشیر آخته هنگامی که با دست خادمین حرمین شریفین گردن بند طلا به گردنش آویخته میشود، بگوید شاه پولدار است و باید سر کیسه را بازکند.
آن چیزی که به دنبال گفتار و نگارهها و فیلم در رسانههای عصر الکترونیک توانسته است آینده شاهان و شاهکان خاورمیانه را تلختر از زهر کند، دانشی است که نوجوانان و جوانان خاورمیانه عرب و بهجز عرب در چمبره الکترونیک فرا گرفته و فرمانروایی بر نسلهای آینده این کشورها را سخت و پر از دستانداز کرده است. این جوانان جنگ یک کشور پولدار عرب با یک کشور تهیدست عرب دیگر را میبینند و از خود پرسشهایی دارند که آتش این جنگ نابرابر با ملت کشور یمن که در پیشینه فرهنگی مادر عربها به شمار میآید، چرا خاموش نمیشود.
بیرون آمدن ناوها و ناوچههای شاهکان عرب در آبهای شاخاب پارس و پر و بالگشایی از سوی ناوهای مادر پولپرست فراسوی دریاها، تاریخ روزگار شتاب ناوهای «آلبو کرک» به شاخاب پارس را به یاد میآورد. آنچه همه ما امروز در شاخاب پارس میبینیم چیز تازهای نیست. سده در پی سده و دهه در پی دهه چه آن روزها که این دشت بارخیز نبود و چه امروز که با دلارهای نفتی آذرخش سیاسی به پا شده و قارچ و قارچکهایی روییده، تازگی ندارد.
تلاش نابرابر زورگویان، دین و بیدینی هم نمیشناسد، چرا که چشم آزمند آنها امروز گشوده نشده و آنها همیشه در پی تاراج منابع خاورمیانه بودهاند. روزی ملتهای عرب را از ترس لولوی چپگرای جمال عبدالناصر و غول کمونیست روسیه و امروز نیز از ترس فرمانروایی مثلث شیعی، سر کیسه میکنند.
در این آشفتهبازار دیرینه بنیاد، اندیشمندان خاورمیانه نیز از پا ننشسته و هر دسته و گروهی در گوشه و کنار خاورمیانه سر برون آورده و نه تنها گروههای دشمن ساخته را در خاورمیانه از پا درآوردهاند بلکه میرود تا فرش قرمز شاه و شاهکان خاورمیانه را از زیر پای سردمداران امریکا نیز بیرون بکشند. به هر روی کارزار اندیشه سیاسی مردم خاورمیانه وارد به گسترهای نو شده است.
از این روی ورشکستگان به تقصیر سردرگریبان، خود را به آغوش بدنامترین جنگ افروزجهان، جان بولتون انداختهاند. به گواه تاریخ آنها ره به جایی نخواهند برد و ملت ایران با دوریگزینی از جنگ و بدون هدر دادن نیروی بازوی ملی، اما با هشیاری و با اندیشهای ژرف این بار نیز پیروز این کارزار خواهند بود. آینده خاورمیانه از جهان پیرامون جدا نیست و به هر روی میرود تا در سایه دانش، پلهبهپله زورگویان را عقب براند.
همان گونه که گفته شد گردنکشی زورگویان جهانی در شاخاب پارس، امروز آغاز نشده بلکه پیشینهای دراز دارد. پرتغالیها با فرمانبرداری فرمانفرمایان بومی شاخاب پارس نتوانستند در برابر نیروی ملی ایرانیان بایستند، نیروهای امریکایی نیز با شاه و شاهکان کمپاشنه خود، یارای ایستادگی نخواهند داشت. اما با پرهیز از جنگ نباید از آنها غافل بود، چرا که بنیاد سیاست ترامپ برپایه دروغ استوار است. تنها دوستی با ملت ایران است که میتواند امریکا را از گیرودار خودساخته به گونه آنچه در عراق دامنگیرش شد، نجات دهد. در این پیچ و گردنه تاریخی با دوری جستن از جنگ و اندیشه ژرف ملی، امریکا نیز پس از چند دهه یکهتازی در شاخاب پارس ناچار است بار و بندیل خود را از این آبراه بر بندد و به جای جلوگیری دارو برای کودکان ایران، روش ملایمی برگزنید.
*نویسنده و پژوهشگر
انتهای پیام/*