مثلث رئیسی، روحانی و عارف از آن جهت که نمایندگان جریانها و خط و مشیهای اصولگرایانه، اعتدالی و اصلاحطلبانه در درون نظام بوده و از سویی در انتخاباتهای اخیر از نزدیک شاهد مشکلات، مطالبات و خواستههای مردم بودهاند، میتوانند تصمیمات مهمی را به عنوان تصمیم اجماعی اتخاذ و حمایت همزمان دیگر نهادهای حاکمیت و ملت را به خود جلب نمایند.
انتخابات هیأت رئیسه مجلس، مخصوصا ریاست مجلس دهم، در سال آخر آن، معطوف به زمانه و زمینه جدید حاکم بر کشور، رخدادهای خارجی و داخلی و لزوم آرایش جدید برای عبور از وضعیت کنونی، میتواند به آغاز رویکردی جدید برای ارائه الگویی روزآمد از وحدت و انسجام داخلی تبدیل شود. پس از روی کار آمدن ترامپ، خروج از برجام و تلاش برای انزوا، تحت فشار نهادن و تعمیق شکاف بین ملت و حاکمیت، اکثر کارشناسان عرصه سیاست و راهبران جریانهای سیاسی درون نظام، بر لزوم تقویت وحدت و انسجام ملی اجماع نظر دارند. به میزانی که این اجماع نظر از عرصه نظر و تئوری، به عمل و الگوی سیاسی تبدیل شود، متضمن منافع و مصالح کشور خواهد بود. از نقطه عزیمت منافع و مصالح ملی و غلبه بر تهدیدات و نقشههای دشمنان، میتوان طرحی نو از انسجام و اتحاد داخلی ارائه کرد. این اتحاد و انسجام به میزانی که بر مطالبات مردم و مصالح کشور مبتنی بوده و از سویی با حضور جریانهای سیاسی مختلف در عرصه تصمیمگیریهای کلان باشد، میتواند تصمیمهای همهجانبهنگرانهتری اتخاذ نموده که در عین حال حمایت تعداد کثیری از ایرانیان را در پی داشته باشد. این استراتژی وحدت میتواند در راس قوای سهگانه جمهوری اسلامی ایران متبلور شود. به عبارتی پس از انتخاب آقای روحانی با موضع اعتدالی توسط مردم به عنوان رئیسجمهور دوازدهم، انتصاب آقای رئیسی (کاندیدای اصلی اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری 96 ) بهعنوان رئیس قوه قضائیه، حضور شخصی از جریان اصلاحات که همچون رئیس دو قوه دیگر مستظهر به رای ملت و حمایت راهبران جناح اصلاحات باشد، میتواند جلسه سران قوا را بیش از پیش به محل اتحاد و انسجام جریانهای سیاسی و مورد حمایت مردم تبدیل نماید. دکتر عارف، رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، رئیس فراکسیون امید و منتخب اول مردم پایتخت در آخرین انتخابات مجلس، با شایستگیهایی که از خود نشان داده است، میتواند تکمیلکننده این پازل وحدت باشد. این الگو اما هرگز به معنای نادیدهگرفتن توانمندیها و خردمندیهای آقای دکتر لاریجانی در اداره مجلس نیست، بلکه شواهد مختلفی حاکی از آن است که وضعیت جدید، تدابیر و تصمیماتی فراتر از ظرفیتهای شخصی و سیاسی لاریجانی طلب میکند. لاریجانی از سویی معلوم نیست که نمود و نماد کدام جریان سیاسی در داخل کشور و در راس مجلس است. ثانیا حضور ایشان در سالهای اخیر در راس مجلس، باوجود کمک به طرحهای تامینکننده منافع ملی همچون برجام و لوایح چهارگانه (ناتمام)، تلازم معناداری با مطالبات ملت و الزامات سیاست داخلی و خارجی نداشته است. حضور مصلحانه عارف در راس قوه مقننه، از جهات مختلف در داخل مجلس شورای اسلامی، فضای سیاسی داخلی کشور، کمک به حل معضلات سیاسی داخلی، گفتوگو و آشتی ملی، انسجام و وحدت ملی، تعادلافکنی و نزدیککردن جناحهای سیاسی داخلی به هم، ایجاد فضای همگرایانهتر در جلسه سران قوا، گرهگشایی در مسیر سیاست خارجی و داخلی و... میتواند موثر باشد. مثلث رئیسی، روحانی و عارف از آن جهت که نمایندگان جریانها و خط و مشیهای اصولگرایانه، اعتدالی و اصلاحطلبانه در درون نظام بوده و از سویی در انتخاباتهای اخیر از نزدیک شاهد مشکلات، مطالبات و خواستههای مردم بودهاند، میتوانند تصمیمات مهمی را به عنوان تصمیم اجماعی اتخاذ و حمایت همزمان دیگر نهادهای حاکمیت و ملت را به خود جلب نمایند. نمایندگان فراکسیونهای مختلف، مخصوصا آنانی که با حضور در لیست امید، و با حمایت اصلاحطلبان به مجلس راه یافتهاند، در سال آخر با آزمون سیاسی - اخلاقی سختی مواجهاند. مطمئنا حمایت/ عدم حمایت موثر ایشان در رای به رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان کشور، برای ریاست مجلس شورای اسلامی، علاوه بر گامنهادن در مصالح و منافع کشور ، مصالح و منافع این نمایندگان و حمایت/عدم حمایت اصلاحطلبان در انتخابات آتی را نیز در پی خواهد داشت.
* فعال سیاسی اصلاحطلب
انتهای پیام/*