حاکمیت باید بتواند با جریان تندرویی که با صندوق رأی بیگانه هستند برخورد کرده و جلوی روند تخریبی آنان را بگیرد. در بخشی دیگر، جریان اصلاح طلبی که از مردم رأی گرفتهاند باید از بیعملی خود فاصله گرفته و به آن وعدههایی که داده وفادار بماند و نگران هزینههای احتمالی رفتارهای خود از سوی جریان حاکم بر قدرت نشود. از جریان برانداز بیرونی هم که دیگر انتظاری نیست. تنها باید با هوشمندی برای خنثیسازی اقدامات آنان تلاش کرد.
بحث ریزش آرای مردم در انتخابات پیش رو، به نظر میرسد که به یک گزینه قوی و روشن قابل تحقق بدل شده است. با توجه به تلاشهایی که از جانب برخی در حوزههای مختلف انجام شده و از سوی دیگر کم کاریهایی هم که از سوی برخی مسئولین صورت گرفته، عملاً این گزاره به یک امر کاملاً قابل پیشبینی تبدیل شده است. در این میان باید به چهار گروه از آنانی که در این کارزار تلاش میکنند تا به نوعی به هدف و خواسته خود برسند اشاره کرد.
گروه نخست، جریان افراطی در جامعه است که تمام تلاش خود را در جهت ایجاد یأس و ناامیدی بین مردم به کار میبرد و تنها پیامی که مخابره میکند این است که سیستمی که اداره کشور را برعهده دارد غیرقابل اصلاح است و به هیچ وجه تلاشهای اصلاحگرایانه کمکی به بهبود آن نمی کند. این جریان معتقد است که برای حل مشکلات مردم باید به روشهایی غیر از روشهای اصلاحگرایانه که مهمترین نماد آن انتخابات و صندوق رأی است، روی آورد. آنان نهایتاً با شاخص هایی مانند براندازی یا شورش و یا اعتراضات خشونت آمیز تلاش میکنند که نظم و آرامش موجود در جامعه را مورد هدف قرار بدهند و کشور را به سمت اغتشاش از درون و بیرون هدایت کنند. اینها بزرگترین مخالفان صندوقهای رأی هستند و تمام تلاش خود را برای ناامید کردن مردم از صندوق رأی به کار می برند. گروه دوم؛ افرادی هستند که به نظر میرسد دل خوشی از صندوق های رأی ندارند؛ چراکه هر بار مردم پای صندوقهای رأی آمدهاند انتخابشان غیر از آن چیزی بوده که باب میل این افراد بوده است. لذا باورشان این است که باید به سمتی بروند و تلاشی شکل بدهند تا اصل انتخابات برگزار شود اما جریان مخالف و یا مقابل و رقیب آنها بنا به هر دلیلی از صندوق رأی پیروز بیرون نیاید. آنها برای دستیابی به این هدف از تمام عوامل استفاده میکنند؛ حال یا به سراغ راهکارهای شبه قانونی مانند نظارت استصوابی و یا رد صلاحیتهای گسترده رفتند یا تلاش کردند که جامعه را به سمتی ببرند که جریان رقیب از صندوق رأی ناامید شده تا جریان خودی نتیجه مطلوب را از صندوق رأی بیرون بکشد.
گروه سوم هم منتخبانی هستند که وقتی از مردم رأی گرفتند و توانستند از موانع موجود برای رسیدن به قدرت عبور کنند، وعدههای خود به رأی دهندگان را به فراموشی میسپارند. چرا که آنان به دلیل برخی از ملاحظات و محافظهکاریها که گمان میبرند اقدامات در جهت تحقق وعده های مردم، برایشان هزینهبر باشد از پیگیری مطالبات کنار کشیدند و عملاً یک نوع بیعملی را در دستور کار قرار دادند و از این بابت خیل عظیمی از مردم را از صندوق رأی ناامید میکنند. اضافه بر این سه دسته داخلی، جریان بیرونی هم قرار دارد که تمام تلاش خود را برای کاهش مقبولیت نظام سیاسی دنبال میکند و شاید مهمترین اتفاقی که میتواند این گروه را به جهان عرضه کند، عدم مشارکت مردم در انتخابات است بلکه از این راه نهایتاً بتواند مواضع خود را دنبال کند و به نتیجه برساند. جای تاسف است که بگوییم این چند جریان در کنار یکدیگر و در یک اتحاد نانوشته، تاکنون این توفیق را به دست آوردهاند که مردم را نسبت به حضور در پای صندوقهای رأی ناامید کنند و به نظر میرسد این روندی که همچنان ادامه دارد اثربخش هم باشد. بنابراین شرایط به گونهای است که باید بتوانیم برای عبور از این بحران برنامهریزی کنیم و به نتیجه هم برسیم. بخشی از این برنامهریزیها برای برون رفت از این وضعیت، به حاکمیت بازمیگردد. حاکمیت باید بتواند با جریان تندرویی که با صندوق رأی بیگانه هستند برخورد کرده و جلوی روند تخریبی آنان را بگیرد. در بخشی دیگر، جریان اصلاح طلبی که از مردم رأی گرفتهاند باید از بیعملی خود فاصله گرفته و به آن وعدههایی که داده وفادار بماند و نگران هزینههای احتمالی رفتارهای خود از سوی جریان حاکم بر قدرت نشود. از جریان برانداز بیرونی هم که دیگر انتظاری نیست. تنها باید با هوشمندی برای خنثیسازی اقدامات آنان تلاش کرد.
*عضو شورای شهر تهران
انتهای پیام /*