در داخل کشور گروههای مختلفی از جریانهای سیاسی، اساتید دانشگاهی، فعالان رسانهای و نیز هنرمندانی وجود دارند که با دل و جان حاضر به یاری رساندن به دیپلماسی عمومی کشورشان هستند، اما همچنان با نادیده گرفتن این ظرفیت مهم، تنها به ظرفیت و تجربه یک نفر تکیه میشود. امری که پیامدهای آن نشان میدهد به طور طبیعی زیر بار سنگین دیپلماسی عمومی در حال تحلیل رفتن و از دست دادن سرمایه اجتماعی خویش است.
سفر محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران به نیویورک برای شرکت در اجلاس چندجانبهگرایی و صلح سازمان ملل متحد با بازتابهای فراوانی در داخل و خارج از کشور روبهرو شد. این سفر در حالی صورت گرفت که تقابل میان ایران و ایالات متحده به تعبیر کارشناسان در نقطه جوش خود قرار دارد و طی هفتههای گذشته علاوه بر اقدام آمریکا در قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی خود، معافیت خریداران نفت ایران نیز توسط این کشور تمدید نشد. با این حال ظریف در این سفر در مصاحبه و سخنرانیهای مختلف خود از آمادگی ایران برای تبادل زندانیان میان دو طرف سخن گفت. وی همچنین بارها تاکید کرد که این ایران نبوده که میز مذاکره را ترک کرده، بلکه آمریکاییها با خروج خود از یک توافق بینالمللی و مورد تائید جامعه جهانی به مذاکره پشت کردهاند.
در همین راستا بود که در شرایط ملتهب کنونی و در حالی که برخی گمانهزنیها احتمال بروز رویارویی مستقیم میان دو کشور را مطرح میکردند، به یکباره یخ جوّ موجود شکسته شد و بسیاری از تحلیلگران این مسئله را مقدمهای برای حل و فصل تنشها یا حداقل تلاش برای یافتن راهکاری برای کاهش التهابات توصیف کردند.
در همین راستا، امری که فارغ از رد و بدل شدن پیامها و تفسیرهای رایج در خصوص آنها لازم است مورد توجه قرار بگیرد، استراتژی وزیر خارجه ایران در آمریکا برای استفاده از منابع رسانهای این کشور در جهت تقویت موضع ایران و نیز تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی بینالمللی است. به گفته اغلب کارشناسان ایران هر چه قدر در زمینه امنیتی و نظامی پیشرفت داشته، اما همچنان موضوع دیپلماسی عمومی از حلقههای مفقوده سیاست خارجی کشور محسوب میشود.
اگر دیپلماسی عمومی یا همان قدرت نرم را ابزاری کاربردی برای ارتباط هدفمند دولتها با سایر شهروندان جهان تلقی کنیم، به طور حتم یکی از زیرمجموعههای محوری آن به موضوع رسانه بازمیگردد، امری که به عنوان رکن چهارم دموکراسی و در قالب مصاحبه، متن، تصویر و فضای مجازی از اساسیترین بسترهای هدایت، نفوذ و جلب توجه افکار عمومی قلمداد میشود.
شواهد در دنیای نوین نشان داده به عنوان نمونه بیان یک دیدگاه یا در مرکز توجه قرار گرفتن در عرصه بینالمللی اگر بخواهد از مواضع نهادی، رسمی، دیپلماتیک و با طرح راهبردهای کوتاهمدت، میانمدت و یا حتی بلندمدت صورت بگیرد، شاید نیاز به صرف میلیونها دلار منابع مالی و هفتهها و ماهها صرف وقت نیروی انسانی داشته باشد، حال این که چنین امری میتواند در کوتاهترین زمان ممکن با یک اثر هنری، مسابقه ورزشی و مصاحبه مطبوعاتی با کمترین هزینه ممکن تحقق پیدا کند. موضوعی که ظریف با توجه به تجربه بینالمللی و تواناییهای فردی خود سعی کرده در طول شش سال گذشته از آن جهت بهرهمندی از اهرم کارآمد رسانهها به عنوان یکی از ارکان مهم دیپلماسی عمومی استفاده کند. او در سفر اخیر خود به نیویورک با رسانههای مختلفی مصاحبه کرد که نمونه بارز آن گفتوگو با شبکه فاکس نیوز به عنوان راستگراترین شبکه آمریکایی مورد علاقه دونالد ترامپ بود. مسئلهای از منظر ناظران به بیان دیدگاههای اصولی ایران در میان لایههای مختلف طرفداران ترامپ تعبیر شد. تا به اینجای کار همه چیز بهظاهر به صورت مطلوب نمایان میشود، اما نکته اساسی این است که در دنیای کنونی که اطلاعات و دانایی با پس زدن پول و زور به عنوان مهمترین رکن قدرت بروز و ظهور کرده و اکنون نه صرف در دسترس بودن اطلاعات، بلکه اهمیت تفسیر آن محوریترین مورد بهرهمندی از جریان اطلاعات است و قدرت و جنگ سرنوشتساز نهایی در دنیای کنونی و آینده در تفسیر و مدیریت اطلاعات است، پای نهادن یکتنه به این میدان گسترده تا چه حد میتواند جوابگو و حتی ادامهدار باشد؟
شواهد نشان میدهد عرصه دیپلماسی عمومی از چنان اهمیتی در نظام جهانی برخوردار است که بازیگران مهم بینالمللی با صرف هزینههای مختلف مالی و زمانی به صورت سازمانیافته وارد آن میشوند، زیرا هرگونه خلل و اشتباه در راهبردهای طراحی شده میتواند به یکباره تمامی رشتهها را نزد افکار عمومی پنبه کند. به همین دلیل ورود به چنین عرصه مهمی نیاز به نقشه راهبردی، کار سازمان یافته و بهرهگیری از تمامی پتانسیلهای داخلی دارد و به دوش کشیدن این بار سنگین به صورت یکتنه پس از مدت زمانی نهتنها کارآمدی خود را از دست خواهد داد، بلکه میتواند علاوه بر فرسوده کردن شخص، نتیجه معکوس نیز در بر داشته باشد.
این در حالی است که در داخل کشور گروههای مختلفی از جریانهای سیاسی، اساتید دانشگاهی، فعالان رسانهای و نیز هنرمندانی وجود دارند که با دل و جان حاضر به یاری رساندن به دیپلماسی عمومی کشورشان هستند، اما همچنان با نادیده گرفتن این ظرفیت مهم، تنها به ظرفیت و تجربه یک نفر تکیه میشود. امری که پیامدهای آن نشان میدهد به طور طبیعی زیر بار سنگین دیپلماسی عمومی در حال تحلیل رفتن و از دست دادن سرمایه اجتماعی خویش است.
انتهای یادداشت/*