محمدجواد ظریف استعفا داد و با پذیرفته نشدن استعفایش به وزارت امور خارجه بازگشت. این رخداد آبستن تحلیلهای بسیار بوده و هست و تا سالیان بسیار گمانهزنی درباره علل آن و پیامدهایش تحلیلهایی ارائه میشود. من اما دعوت میکنم تا از زاویهای دیگر به این رخداد نگاه کنیم.
یک ویژگی محمدجواد ظریف - صرف نظر از اینکه موافق مشی و عملکردش باشیم یا نباشیم – قابل تردید نیست: او از جمله برندهای بینالمللی ایران است. کالای مهمی که برند ما در جهان باشد و جهانیان با چشمهایی حساس یا نگران به آن بنگرند – به غیر از نفت – نداریم. مشکل این است که نفت هم رقیبان بسیار دارد. هیچ کالای ایرانی به غیر از نفت نیست که بود و نبودش بازارهای بورس جهان را عمیقاً نگران کند. این وضعیت را وقتی از عرصه کالاها به حوزه مقامات دولتی تعمیم دهید، خیلی سریع متوجه میشویم که احتمالاً فقط محمدجواد ظریف است که به دلیل ویژگیهای شخصی و زمانهای که در آن سکان هدایت وزارت امور خارجه را برعهده گرفته – در تعاملی میان ساختار صحنه سیاست خارجی ایران و قابلیتهای شخصیاش و شرایط داخلی ایران – به برندی بدل شده که بود و نبودش بسیار تعیینکننده شده است.
وزیر امور خارجه ایران، محصولی تاریخی است، یعنی در تعامل روندهای ساختاری بسیار پدید آمده و بشدت بینالمللی است. قابلیتهای دیپلماتیکش برای او سرمایهای فرهنگی، نمادین و سیاسی در عرصه بینالمللی حاصل کرده است. ارتباطات شخصی که حاصل 40 سال فعالیت دیپلماتیک است، او را در جامعه دیپلماتهای جهان به چهرهای شناختهشده بدل ساخته، توانش زبانی او به علاوه کنشهای کلامیاش در مواقع خاص، برایش سرمایهای بزرگ تولید کرده است. قرار گرفتن ظریف در رأس پرونده هستهای ایران، او را برای هموطنانش و جهان شناختهشده ساخت و بیش از همه بر این نکته بسیار مهم تأکید میکنم که او در جریان پروندهای قرار گرفت که برای همه کشورهای مهم جهان، اهمیت داشت. منافع همگان به نحوی با سرنوشت پرونده هستهای گره خورده بود.
قصدی برای معرفی آقای ظریف ندارم و همه مطالب را نوشتم تا به این جمله برسم که «منافع همه کشورهای مهم جهان به نحوی با سرنوشت پرونده هستهای گره خورده بود.» صلح و امنیت، تجارت، سرنوشت روندهای خلع سلاح، اقتدار برخی سازمانهای بینالمللی، مشروعیت دیپلماسی به عنوان راهی برای حل مناقشات بینالمللی و بسیاری مباحث مهم به پرونده هستهای ایران گره خورده است. سرمایههای آقای ظریف هر چند مدیون قابلیتهای شخصی او نیز هست، اما مهمتر آن است که او در مسیر بینالمللی شدن قرار گرفت. کشورهای جهان – و از جمله مردم ایران، اعم از موافقان و مخالفان ظریف – منافعی در بود و نبود نقشآفرینی ظریف در سیاست خارجی ایران دارند. جهان نمیتواند نسبت به بود و نبود ظریف بیتفاوت باشد. این دقیقاً همان وضعیتی است که جهان نسبت به نفت عربستان، صنایع فناوری پیشرفته امریکا، آلمان، ژاپن، تولیدات انبوه اقتصاد چین یا محصولات کشاورزی تولیدی در امریکا، برزیل یا چین دارد. همه اینها به درجاتی بینالمللی شدهاند، یعنی کمیت و کیفیتشان، منافع کشورها و آدمیان زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد.
ماجرای استعفای محمدجواد ظریف صرفنظر از هر تحلیل یا موضع سیاسی نسبت به آن، اهمیت بینالمللی بودن و انباشت سرمایه فرهنگی و سیاسی بینالمللی و شکل دادن به قدرت نرم را نشان میدهد. میتوان موافق، منتقد یا مخالف محمدجواد ظریف بود اما نمیتوان در اینکه او بخشی از قدرت نرم ایران است تردید کرد. کافی است نوع مواجهه جهان با استعفای ظریف با نوع خبررسانی و واکنشهای بینالمللی به برکناری یکی دیگر از وزرای امور خارجه ایران در دولت دهم مقایسه شود تا اهمیت بینالمللی بودن ظریف آشکار شود.
ماجرای استعفای ظریف بار دیگر اهمیت بینالمللی شدن را یادآوری میکند. ایران شایسته آن است که شخصیتها، شرکتها، کالاها، گفتمانها، برندها، قهرمانان و بسیاری نام و نشانهای بینالمللی داشته باشد و بینالمللی شدنشان نیز به این باشد که جهان نتواند نسبت به بود و نبود، وفور یا کمبود آنها بیتفاوت باشد. محمدجواد ظریف نقطه تلاقی شخصیت، قابلیتها، گفتمان و تعاملی بینالمللی بر سر مسألهای مهم برای جهان است. جایگاه ما در جهان وقتی بهتر خواهد شد که بینالمللی شدن در همه ابعاد دیگر از جمله شرکتها، کالاها، برندها و فرآیندها نیز محقق شود. آن وقت است که استقلال به معنای توانمندی به نحوی که دیگران نتوانند کرداری زورمدارانه در مقابل ایران پیش بگیرند، محقق خواهد شد. بینالمللی شدن و منافع مترتب بر آن همانگونه که برای آقای ظریف از طریق تعاملات بینالمللی گسترده و قرار گرفتن در میدانگاه روندهای بینالمللی پدید آمده است، برای صنایع، دانشگاهها، میراث فرهنگی و سایر منابع ایران نیز همین گونه پدید خواهد آمد و انزوای بینالمللی به هر نامی که باشد، تحریم یا خودتحریمی، مانع بینالمللی شدن خواهد شد. استعفای ظریف، حاوی درسی راهبردی در قبال مسأله بینالمللی شدن بود که باید جدی گرفت.
انتهای پیام /*
*عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی