امروز یکی از سؤالات اساسی متفکران سیاسی ما باید این باشد که چطور از اتحاد تاریخی 22 بهمن 57 به جایی رسیدیم که در مراسم گرامیداشت این روز علیه رئیس جمهوری مملکت شعار «مرگ» سر داده میشود و قطعنامه پایانی مراسم این روز بدون اشاره بهنام بنیانگذار انقلاب صادر میگردد؟
این دست رفتارها قطعاً تصادفی نیست و نباید آن را به یک اتفاق ساده و بدون قصد قبلی تقلیل داد. خصوصاً اینکه این اتفاق در سالهای گذشته مسبوق به سابقه بوده است. در روزهای اخیر به مانند موارد مشابه سالهای گذشته، این رفتار تفرقهافکن و توهینآمیز به خودسری برخی افراد نسبت داده شده و تأکید شده که هیچ سازماندهی پشت این نوع رفتارها نیست.
البته که میتوان شواهدی یافت که این ادعا را چه در قبال اتفاق 22 بهمن امسال و چه در مورد اتفاقات مشابه سالهای قبل رد میکند، اما حتی اگر فرض را بر صحت این ادعا نیز بگذاریم که قصد و سازماندهی قبلی هم برای این رفتارها و شعارها وجود نداشته، باز هم نمیتوان و نباید آن را در حد رفتاری خودسرانه تقلیل داد.
این حرکات زمینههای تحریکآمیزی دارند که خود آن زمینهها قطعاً سازمانیافته و با قصد قبلی انجام شدهاند. بهطور مثال هنوز به یاد داریم که رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس رسماً در ماه های قبل رئیس جمهوری را به «اعدام» تهدید کرد.
یا نمونههای متعدد و متنوعی از پمپاژ نفرت علیه دولت و یک جناح از تریبونهای رسمی چون صداوسیما گرفته تا برخی نمازهای جمعه و جاهای دیگر وجود دارد که همچنان هم با جدیت پیگیر کار خود هستند.
یا نمونه دیگر موضعگیریهای مجلس علیه دولت که اوج آن برخوردهای توهینآمیز با وزیرامور خارجه بود که مورد تذکر رهبری هم واقع شد. شک نیست که این دست رفتارها به هر شکلی، بخشی از کف جامعه را تهییج و بهطور غیرمستقیم برای اقداماتی نظیر آنچه که در 22 بهمن دیدیم، تشویق میکند. یعنی نمونه همان اتفاقی که سلسله اعتراضات خطرناک سال 96 را دامن زد.
اگر فرض کنیم رفتار موتورسوارانی که شعار مرگ علیه رئیس جمهوری را میدادند، خودسرانه بوده قطعاً زمینهسازی برای تهییج و تشویق آنها و عادی جلوه دادن توهین به دولت توسط برخی تریبونها و مقامات رسمی نه تنها اتفاقی نیست که قطعاً بهصورت سازماندهی شده دنبال میشود.
کما اینکه عدم اشاره بهنام حضرت امام(ره) در قطعنامه پایانی مراسم 22 بهمن هم یک رخداد ساده و تصادفی نیست. حتی اگر بپذیریم تهیهکنندگان و نویسندگان این قطعنامه به شکل «سهوی» چنین خطایی کردهاند باید پرسید که مگر این افراد در چه فضای ذهنی و تحلیلی سیر میکنند که برای چنین متن با اهمیتی، نام مهمترین ستون انقلاب یعنی رهبری آن را از یاد میبرند؟
آیا این نشانه آن نیست که در فضای ذهنی و عملی این افراد هم دیگر جایی برای خمینی کبیر و منش او وجود ندارد، تا جایی که نام او هم از یاد میرود؟ به همین اعتبار باید تأکید کرد که این دست اتفاقات نه یک تصادف ساده، بلکه نشانههایی از انحراف در مسیر کسانی است که تلاش دارند افراطیگری و انحراف خود را بهنام انقلابیگری به جامعه تحمیل کنند.
*فعال سیاسی
انتهای پیام/*