هرچند نتیجه قطعی انتخابات آمریکا هنوز اعلامنشده و احتمالا پس از اعلام نیز کار به دادگاه بکشد، اما با درصد خطای کمی میتوان پیشبینی کرد که ترامپ و تمام ایدههای احمقانهاش در آستانه خروج از قدرت قرارگرفتهاند.
با اینکه بین مظاهر شیطان در عمل تفاوتی نیست، اما مردم ایران بهواسطه رشتهای از اعمال ترامپ که سرسلسله آنها ترور سردار سلیمانی و اقرار وقیحانه به آن است، از او نفرت خاصی پیداکردهاند.
تحلیل صرف انتخابات آمریکا، قطعا مسئله ما نیست، اما بررسی مسائل مرتبط با ایران در نظام بینالملل و در عرصه داخلی، باید موردتوجه باشد.
یک. شکست احتمالی ترامپ، چند ناکام بزرگ در منطقه غرب آسیا دارد. حکام بیسیاست عرب، یک ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، خود را خرج پیروزی کمپین ترامپ کرده و در نمایش مضحک عادیسازی روابط با اسرائیل، اعتبار دینی و غیرت عربی خود را زیر پا گذاشتند. در برخی خبرها آمده بود که شاهزادگان عرب منطقه، مبالغ کلانی به ستاد انتخاباتی ترامپ، کمک مالی کرده و حال، قافیه را باختهاند.
عربستان سعودی، برای جلب نظر دولتمردان آمریکا در دوره ۴ ساله ترامپ، صدها میلیارد دلار از آمریکا انواع سلاح خریده و کشورهای کوچک حاشیه خلیجفارس، روی حمایت ترامپ حساب بازکردهاند.
سران رژیم صهیونیستی نیز که پیشازاین از حمایت جدی و عملگرایی ترامپ بهویژه درزمینهٔ انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس اظهار شادمانی میکردند، این روزها با ضعیف شدن احتمال ابقای او در کاخ سفید، لب به انتقاد از او گشودهاند.
دو. هرچند نام بردن از چند ورشکسته سیاسی و اپوزیسیون نامیدن آنها، اعتباربخشی به آنهاست، اما یاد کردن از نامههای فعالان بهاصطلاح مدنی ایرانی خطاب به ترامپ که خواستار تشدید تحریمها شده بودند، خالی از لطف نیست.
برخی از نویسندگان نامههای مذکور که به بعضی جریانات داخلی هم نزدیکاند، حماقت ترامپ در اتخاذ سیاست فشار حداکثری را حمایت دولت آمریکا از مردم ایران خوانده بودند و حتی یکی از سران اپوزیسیون گفته بود رؤسای جمهور آمریکا در ادوار مختلف فقط وعده میدادند اما ترامپ اولین رئیسجمهوری است که بهطورجدی پای حمایت از ما ایستاده است!
سه. روی دیگر این سخن با جریانات داخلی و بهویژه تصمیم گیران اقتصادی و سیاسی دولت است. هفت سال و چند ماه از صدارت یاران روحانی گذشته و این قابلدرک است که دولتیها بخواهند در چند ماه باقیمانده، برای خود دستاوردی دستوپا کنند، اما یادآوری دو ماجرا بدون نام بردن از افراد، برای برخی چهرههای حلقه اول رئیسجمهور، عبرتآموز است.
اول آنکه در زمان امضای توافق برجام، به دوستان و چهرههای اقتصادی اطراف خود میگفتید سریعا به دنبال اخذ نمایندگی شرکتها و برندهای مشهور آمریکایی و اروپایی باشند و باورتان شده بود که ایران پس از برجام، بهشت محصولات آمریکایی خواهد شد! البته این روی ماجرا را ندیده بودید که چند سال بعد و در دوره جهانگیر شدن یک بیماری، دولت آمریکا حتی در مسیر انتقال دارو به ایران کارشکنی کند.
یادآوری دیگر آنکه پیش از انتخابات کنگره آمریکا در سال ۲۰۱۸، در محافل سیاسی و اقتصادی از پیروزی دموکراتها و پیروزی بزرگ به نفع ایران سخن میگفتید و حتی یکی از چهرههای ارشد دولت از آن تعبیر به معجزه نوامبر میکرد! روی دیگر این سخن، همان است که میگویند آدرس تمام مشکلات مردم ایران، کاخ سفید در واشنگتن است.
هرقدر هم استدلال آورده شود، تا زمانی که روح غربزدگی و نگاه به بیرون از مرزها در برخی زمامداران قوت داشته باشد به این باور نخواهند رسید که هم ریشه و هم راهحل تمام مسائل و مشکلات مردم ایران در دستان ایرانیهاست.
این اشتباه بزرگی در عرصه سیاست است که احساس کنیم پیروزی یک نامزد در آمریکا، ریشه مشکلات ما را حل خواهد کرد و اشتباه بزرگتر آن است که چنین حس غلطی را با کم فهمی بروز دهیم.
تنها بهعنوان نمونه، وزیر پیشین مسکن در دولت آقای روحانی، روز گذشته در مصاحبهای گفتهاند که هماینک بهترین فرصت برای ارسال علامتهای روشن به جامعه جهانی و برگزاری اجلاس برجام در سطح سران و به پیشنهاد ایران است!
اینان گویا نمیدانند که نهتنها در سطح ارائه راهحل مشکلات مردم نیستند، بلکه خود بخشی از مشکلاند. کسی که حتی رئیسجمهور از عقبماندگی بخش مسکن در دوره او ابراز نارضایتی میکرد و به کمکاری، بیانضباطی مالی، فعالیت شخصی در حوزه کار دولتی خود و ناقص گذاشتن پروژههای وعده دادهشده دولت مشهور بود، امروز آدرس غلط میدهد و این متأسفانه رویه بخشی از مدیران است.
چهار. انتخاب یک دموکرات یا جمهوریخواه، ممکن است تأثیراتی بر اقتصاد ما بگذارد، اما یقینا نه موجب اصلاح نظام بانکی خواهد شد، نه جریان فزاینده نقدینگی را کنترل خواهد کرد، نه بیانضباطی مالی دستگاهها را حلوفصل خواهد کرد و نه منجر به درمان زخمهای کهنه اقتصاد کشور خواهد شد.
بهبود حقیقی اقتصاد ایران، تنها در سایه اصلاح ساختارهای غلط، پیروی از رویکردهای علمی، انضباط مالی، نظارت مؤثر و سپردن امور به دست مسئولان کارآمد و پاک دست میسر خواهد شد.
پنج. آخرین و مهمترین مسئله، ترور سردار دلهاست. دی ماه ۹۸، دولت آمریکا مرزی میان خود و ایران کشید که تا ابد پاک نخواهد شد، مرزی به سرخی خون حاج قاسم. ما هیچگاه به وضعیت پیش از آن سحر جمعه که خبر شهادت سردارمان را شنیدیم، باز نخواهیم گشت.
دشمنی ابدی ما با هیئت حاکمه آمریکاست که از قضا، در روز اعلام خبر ترور سردار، هم جهوریخواه و هم دموکراتشان ایستادند و کف زدند. حاج قاسم سلیمانی که محبوب ملت ایران بود و ماجرایش جداست، اما خواندن این جمله از شهید محمدابراهیم همت نیز مناسب امروز است: «برفرض که با آمریکا صلح کردیم و صد و پنجاه میلیارد دلار گرفتیم! جواب خون یکی از بسیجیهای ما میشود؟»
*روزنامه نگار
انتهای پیام/*