جنبش سياه در امريكا از دهه 40 و 50 ميلادي تحت تاثير مبارزه بدون خشونت مهاتما گاندي، مهمترين جنبش اعتراضي دموكراتيك در اين كشور است.
اين جنبش الهامبخش مبارزات ضد نژادپرستي، ضد امپرياليستي، ضد جنگ در ويتنام و در تقاضا براي برابري حقوقي به موفقيتهايي رسيده و رهبراني چون مارتين لوتركينگ و مالكوم ايكس و صدها فعال سياهپوست را فدا كرده است.
مبارزه براي برابريهاي حقوقي و از بين بردن نژادپرستي در امريكا هيچگاه متوقف نشده و قتل جورج فلويد، جرقهاي ديگر براي فعال شدن جنبش سياه بود.
مهمترين ويژگي جنبشي كه مارتين لوتركينگ و مالكوم ايكس آن را رهبري ميكردند تاكيد بر مبارزه مدني و بدون خشونت و از مجراي قانوني بود.
همين روش منجر به موفقيتهايي در كسب برابريهاي نژادي در دهه 60 و 70 شد ولي مبارزه همچنان ادامه دارد.
در كنار اعتراضات ضدخشونت مردم امريكا در هفتههاي اخير، ردپاي انقلاب رنگي ديده ميشود. حركتهايي كه در سه دهه اخير با حمايت مالي سوروش و راكفلر، كنگره، رند و سيا در كشورهاي ديگر براي براندازي راهاندازي شد.
طرحها و خوابهايي كه امريكا براي كشورهاي ديگر از جمله كشورهاي كمونيستي در دهه 80 و 90 و سپس كشورهاي عربي و نظامهايي چون ونزوئلا، سوريه، ايران و غيره ديده است، مانند بوم رنگي به خود امريكا بازگشت.
در اعتراضات اخير امريكا گروههايي چون «آنتيفا» (ضد نژادپرستي) و «موضوع زندگي سياه» حضور دارند كه غالبا با لباسهاي مشكي، نقابهايي بر صورت و گاه مسلح با حمله به خودروهاي پليس، آتش زدن ايستگاههاي پليس، خرد كردن شيشه مغازهها و ايجاد فضايي براي غارت اموال خصوصي، نقش مهمي را ايفا ميكنند.
اين گروهها از منابع مالي پنهان دموكراتها، سوروش و راكفلر تامين ميشوند. اعتراضات امريكا موضوع خوبي براي تفكيك بين جنبش سياه با روش مسالمتآميز و مدني براي تغيير قوانين با انقلابات رنگي است كه از خشونت براي دستيابي به اهداف خود استفاده ميكنند.
بهطور خلاصه ميتوان از نقش سازمان «ند» و «سيا» در سال 2000 ميلادي براي آموزش دانشجويان بلگرادي تحت عنوان جنبش «اوتپور» يا مقاومت نام برد.
سرجان پوپويچ رهبر اين سازمان بود و آموزش اين گروه بر مبناي كتاب جين شارپ «از ديكتاتوري تا دموكراسي» بود و از روشهاي گوناگوني براي مبارزه با رژيم ميلوشويچ استفاده شد.
انقلاب رنگي در گرجستان به سال 2003، در اوكراين به سال 2004 و حركت بهار عربي بخشي از جريان گسترده شبكه كنگره، سازمانهاي اطلاعاتي، حاميان مالي نظير سوروش و راكفلر و دولت امريكا بود.
برگزاري كارگاههاي آموزشي توسط جنبش اوتپور در برخي كشورهاي خاورميانه در جهت جذب و تربيت دانشجويان و خبرنگاران براي وصل شدن به اين جنبش و برخورداري از حمايتهاي مالي، اطلاعاتي و رسانهاي بود.
شايد اين سوال درست مطرح باشد چگونه امكان دارد جنبشي كه ساخته حكومت، كنگره يا سيا است اكنون عليه حكومت امريكا بهكار گرفته شود؟ حكومت امريكا با روي كار آمدن ترامپ بهشدت دچار دودستگي در تمامي ساختار و بدنه است.
بسياري چون جورج سوروش رسما اعلام كردهاند تلاش خود را براي بركناري ترامپ بهكار خواهند برد.
خرابكاريهاي ترامپ هم از نظر ساختاري و اجرايي، موقعيت اين كشور را در سياست بينالمللي تضعيف كرده و از نظر داخلي موجب ايجاد شكافهاي بيشتري در جامعه شده است.
يادمان نرود هدف انقلابات رنگي تغيير رهبري در كشورها و روي كار آمدن فرد و نظامي در راستاي منافع حكومت امريكا بود و اصلا كاري با دموكراسي و آزادي ندارد.
هزاران نفر جوان در مصر و ساير كشورهاي عربي جان خود را قرباني كردند تا فردي چون السيسي حاكم مصر شود يا در اوكراين و گرجستان مهره امريكا بر سر قدرت بيايد.
در صربستان، گروههايي در قدرت هستند كه تعرضي به منافع امريكا ندارند. بنابراين هدف جنبش اوتپور يا مقاومت يا جنبشهايي ازاين نوع كه در جهان عرب تحت عنوان بهار عربي مواجه بوديم، دموكراسي و آزادي نبود.
بدترين گروههاي تروريستي را امريكا در ليبي، سوريه، عراق و ساير نقاط حمايت كرد. هدف صرفا براندازي بود و برآمدن حكومتي متمايل به امريكا.
در تظاهرات اخير امريكا، بخشي ازاين تظاهرات كه با سازمانهايي چون «موضوع زندگي سياهان»، «آنتيفا» و «زندگي سياهها ارزش دارند» رهبري ميشود به دنبال تغيير ترامپ ميباشند و اين با شعارهاي اصلي تظاهرات متفاوت است كه خواهان تغيير قوانين به نفع برابري اجتماعي و از بين بردن تبعيضات نژادي ميباشند.
*کارشناس مسائل بین الملل
انتهای پیام/*