چیزی درون ما میگوید که امسال نوروز وقتی است که احوالمان تغییر کند، حال قلبهایمان خوب شود، حال و روزمان بهتر از این شود، ما همینها را هر سال حین تحویل سال از خداوند میخواهیم ولی امسال بهتر از هر سال معنای این خواسته را میفهمیم. مهابت حادثهای که دچارش شدهایم، باعث آشناییزدایی از نوروز شده است.
«من و تو بی من و تو جمع شویم از سر ذوق
خوش و فارغ ز خیالات پریشان من و تو
(مولوی)
دیدن شکوفهکردن درختان و گلدادن گیاهان، امسال با اندوه توأم است. ما احساس جاماندگان از قطاری را داریم که برای رسیدنش روزشماری میکردیم.
مگر امسال چه چیزی عوض شده؟ مگر نه این که امسال هم مثل هر سال، در روز و ساعتی معین سال تحویل میشود.
مگر نه این که طبیعت کار خودش را میکند، روزها بلند و هوا لطیف و بهاری میشود و پرندگان سرخوشانه نغمهسرایی میکنند. سرور طبیعت که به راه است؛ پس چه چیزی حزن ما را برمیانگیزد؟
واقعیت این است که ما از غیبت خودمان در این بزم غمگینیم. محزونیم چون امسال به سنت هر ساله خبری از خانهتکانی، خرید و شلوغی خیابانهای شب عید و برنامهریزی برای سفر یا دید و بازدید و عیدیگرفتن نیست؛ اندوه ما به سبب منغصشدن عادات و آدابی است که لایهلایه به نوروز افزوده بودیم.
نوروز مترادف با خرید، سفره هفتسین، سبزیپلو و ماهی، عیددیدنی و آجیل و سفر نیست. نه این که اینها بد باشد اما همه اینها میتواند عارضهای باشد بر عارض نوروز.
آداب و رسوم برای این است که سطح تماسی میان ما و حقیقت رویدادها پدید آورد اما در همان حال تبدیل شدنشان به عادت، ای بسا پردهای میان ما و حقیقت ایجاد کند.
مثل واژگان که همانقدر که میتوانند حقیقت را روشن کنند، مستعدند که آن را در پرده ببرند؛ کلمات بسیار در معرض دستمالیشدن و افتادن زیر دست و پایند.
واژه «آب» در استعمال هر روزه، خلوص و روشناییاش مکدر میشود و تلألؤش را از دست میدهد اما راه بازگرداندن زلالی آب به آن چیست؟ تشنهشدن. تشنگی آبرو را به آب بازمیگرداند. تشنگی از آب آشناییزدایی میکند؛ آب میشود همان آب حیات.
پنداری در این سالها حقیقت نوروز لابهلای همه بدوبدوها و گرفتاریهایی که برای خودمان دستوپا کرده بودیم، گم شده بود. حالا کرونا باعث شده که نوروز امسال آن نوروز آشنای هر سال نباشد.
اگر از ما بپرسند امسال نوروز چه زمانی است، مشکل بتوانیم بگوییم نوروز امسال مثل همیشه اول فروردین است.
چیزی درون ما میگوید که امسال نوروز وقتی است که احوالمان تغییر کند، حال قلبهایمان خوب شود، حال و روزمان بهتر از این شود، روزها را در دوری از عزیزان و شبها را با نگرانی سپری نکنیم و خلاصه اگر امروز در قعر زندگی هستیم، نوروز آن روزی است که زندگی در اوج باشد و ما صاحب بهترین احوال.
جالب این که حقیقت نوروز همینهاست. ما همینها را هر سال حین تحویل سال از خداوند میخواهیم ولی امسال بهتر از هر سال معنای این خواسته را میفهمیم. مهابت حادثهای که دچارش شدهایم، باعث آشناییزدایی از نوروز شده است. نوروز قرار نبود فقط روزی از تقویم باشد که میآید و میگذرد.
از بدو امر قرار بوده انقلابی باشد؛ «قلب»شدن به معنی دگرگونیای است که در آن راه به باطن هر چیز بر ما گشوده میشود اما این معنی از نوروز بهتدریج مکدر شده و ما لابهلای مشغلههای شب عید، حقیقت نوروز را فراموش کردیم اما امسال فرصتی مهیا شده که نوروز نیز از پوسته مکدر و ضخیم عاداتی که آن را احاطه کرده بود، بیرون آید و حاق آن بر همه آشکار شود.
نوروز آن شاهد گریزپایی است که امسال قصد کرده نقاب از رخ برکشد و به ما فرصت دهد تا بینقاب ملاقاتش کنیم. اگر نوروز فرصت پردهبرداری از همه چیز بود، امسال خود نوروز نیز مشمول پردهبرداری شده است.
کرونا به ظاهر خیابانها را خالی از جمعیت کرده، فرصت ملاقات با هم را از ما گرفته، لذت خرید را با ترس و وسواس همراه کرده و هیجان سفر و دیدن طبیعت را توأم با عذاب وجدان اما دور نیست روزهایی که ما خوش و فارغ از پریشانیها، باز دور هم جمع شویم. گل بگوییم و گل بشنویم.
آنها را که بیصبر دیدارشان هستیم، تنگ در آغوش بگیریم و ببوسیم. به هر جای این شهر و این سرزمین سفر کنیم. داد دل از طبیعت بستانیم. از دیدن شور و حال خیابانها کِیف کنیم و قدرشناسانه از سادهترین داشتههایمان لذت ببریم. آن روز نهفقط ما بلکه نوروز هم به خواستهاش رسیده است.
مگر همه این سالها نیت نوروز جز شکستن عادتها و نرمکردن و نزدیکی دلها بود. اگر همیشه ما منفعلانه ایستاده بودیم و نوروز اول فروردین میرسید و بر ما میگذشت، این بار ماییم که پشت این قطار دویدهایم؛ هر وقت که به آن برسیم، آن روز نوروز است، چه باک که اول فروردین نباشد!»
انتهای پیام/*