موضوع ايران و عربستان يکي از مسائلي است که هميشه تحت تاثير منافع کشور ثالث بوده و در اختلافات بين ايران و عربستان فقط بازيگران ثالث سود بردند. منتها شرايط به گونهاي شکل گرفته که اين دو کشور هيچوقت نتوانستند يکسري مشکلات را بين خودشان محدود و حوزههاي مشترک را تقويت کنند.
عربستانيها همواره دچار يک اشتباه راهبردي بودهاند که پاي نظاميان خارجي و پاي دستگاههاي اطلاعاتي و سياسي و امنيتي خارجي را به منطقه باز کردهاند، به اميد اينکه ايران را کنترل کنند ولي هيچوقت اين سياست به امنيت ذهني سياستمداران عربستاني منجر نشد به طوري که هرچه بيشتر هزينه ميکنند، کمتر امنيت ذهني برايشان فراهم ميشود.
آخرين توافقاتي که عربستان و آمريکا داشتند، يک توافق 500 ميليارد دلاري در طول سلسله قراردادهايي است که تا 10سال طول ميکشد. سرنوشت بخش عمدهاي از درآمدهاي عربستانيها مشخص شده ولي در طول همين مدت عربستانيها در حوزه نظامي دچار ناکارآمدي جدي شدهاند.
اگر اختلاف بين ايران و عربستان ادامه پيدا کند، عربستانيها هيچکدام از مشکلات منطقهاي خودشان را نميتوانند حل کنند بلکه روزبهروز مولفههاي امنيتي آنها دچار چالش جدي خواهد شد. تا زماني که چند عامل بين ايران و عربستان نقش عامل منفي يا عامل اختلافساز را بازي ميکنند، نميتوان چندان اميد داشت.
عامل اول اينکه اگر در ايران و عربستان بخشي از اختلافات عقيدتي است، متاسفانه تندروترين و راديکالترين و افراطيترين احزاب و عقايد مذهبي در دو کشور تعيين کننده مناسبات اين دو کشور هستند.
معتقدم که دو طرف اگر بخواهند به سمت تنشزدايي حرکت کنند بايد مانع از اين شوند که گروههاي افراطي اعتقادي اثر سياسي در اين مناسبات بر جاي بگذارند. موضوع دوم اين است که تا زماني که اين مناسبات متاثر از توافق و تقابل بيروني دو طرف است، باز هم چالش ادامه پيدا ميکند.
يعني تا زماني که عربستانيها سعي ميکنند نماينده آمريکا در قبال ايران باشند و ايران هم سعي کند عربستان را بهعنوان بخشي از راه حل تقابلش با آمريکا در نظر بگيرد، تا آن زمان باز هم اين چالش ادامه پيدا ميکند. لذا نميتوانيم کماکان اميدي به تنشزدايي داشته باشيم.
عامل سوم هم زماني است که دو کشور ايران و عربستان، فکر کنند کماکان از طريق مسالهسازي و مشغلهسازي براي همديگر ميتوانند توان طرف مقابل را کنترل کنند. مشغلهسازي بهراحتي صورت ميگيرد، هزينه و انرژي کمي ميخواهد ولي از بين بردن مشغلهها و زماني که اين مشغلهها تعميق ميشوند و شکافهاي جدي را بهوجود ميآورند، از دست هر دو کشور بعضا خارج ميشود.
لذا دو کشور بايد براي هميشه توافقي را صورت دهند که مشغلهاي براي هم ايجاد نکنند. وقتي اين سه عامل اصلي را ميبينيم، نتيجه اين است که ما زياد روي چند موضعگيري که مقامات دو کشور ميگيرند، خوشبين نباشيم. به موضع وزير خارجه عربستان يا موضع دفتر رياست جمهوري زياد نميتوانيم خوشبين باشيم چون دو کشور بايد ديپلماتهاي صاحب اختيار خودشان را مامور کنند که نخست، حوزههاي تنش را محدود کنند و مانع از اين شوند که اثر منفي آنها در اين مناسبات شکل بگيرد.
دوم، نقش عامل خارجي را در روابط دوجانبه به حداقل برسانند. سوم، بر اصول مشترک توافق کنند که رفع اختلاف صورت بگيرد. در کل معتقدم افکار عمومي ايران و عربستان خواهان تنشزدايي است ولي متاسفانه در عرصه سياسي هنوز اين شرايط شکل نگرفته ولي جمهوري اسلامي ايران بايد از تنشزدايي بدون واسطه با عربستان سعودي استقبال کند و الگوي آن هم همين موضوع حج است و بهويژه عامل آخر که عامل اجتماعي، فرهنگي است که ميتواند نقش وحدت بخش را بازي کند ولي همين عامل هم دارد تخريب ميشود و آخرينش نقش عربستانيها در از بين بردن شرايط ميزباني تيمهاي فوتبال ايراني است و باعث ميشود حداقل حوزههاي همکاري که بينمان ميتوانست شکل بگيرد، تبديل به نوعي حوزه تقابل شود و فوتبالي که ميتواند عامل اجتماعي باشد و تنشهاي سياسي را کنترل کند، خودش بيشتر به يک عامل سياسي تنشزا تبديل ميشود.
*عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
انتهای پیام/*