مسعود پزشکیان گفت: رفتارهای غلط ما همه را از دین و اسلام و اعتقادات دور کرده است. برخی تصور میکنند اسلام چیزی است که من عمل میکنم، یعنی من زور میگویم و بدون منطق دستور میدهم. به آقایان میگویم که اگر میخواهید حکومت اسلامی درست کنید، نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر را جلوی چشمتان بگذارید و به آن عمل کنید به خدا مملکت گلستان میشود.
به گزارش سرویس سیاسی ایصال نیوز، دکتر مسعود پزشکیان نماینده مردم آذربایجان شرقی در مجلس شورای اسلامی و فعال سیاسی در مصاحبه مفصل با سایت جماران گفت: «در اسلام و حتی در حکومتهای قدیم یکی از بحثهایی که در حاکمان وجود داشت این بود که اگر قول یا وعدهای میدادند، گردنشان را گرو میگذاشتند.
حضرت علی(ع) وقتی به حکومت رسیدند در اولین خطبه میفرمایند: «ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَهٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ» گردنم را در برابر حرفهایم گرو میگذارم، اگر حرفهای خود را عملی نکردم گردنم را بزنید. در فیلم چینی «افسانه سه برادر» شخصی قولی میدهد اما نمیتواند آن را عملی کند لذا گردنش را میزنند. سخن حضرت علی(ع) قاعده حاکمیتهای آن زمان بوده است و هر کس تعهدی میکرد تا آخر باید میایستاد. ما خلاف تعهد عمل می کنیم و مثل آب خوردن توجیه میکنیم! این مشکل مدیریتی ماست.»
* به نظر شما کدام بخش از اندیشهها و آرمانهای امام امروز نسبت به گذشته بیشتر مورد غفلت قرار گرفته است؟
مهمترین اندیشه و تفکر امام این بود که بیعدالتیها را از بین ببرند و ما به فکر محرومین و فقرا باشیم. همچنین کسانی که در جامعه دیده نمیشوند حاکمیت و قدرت آنها را ببیند و مشکلاتشان را حل کند. حتی در وصیت حضرت امام آمده است که افرادی را مدیر کنید که درد محرومین را میفهمند، چون آدمی که درد محرومین را نفهمد، نمیتواند تصمیمی برای حل مشکل آنها بگیرد. ممکن است مشکل را ببیند اما دیدن با سوختن بسیار فرق دارد؛ اینکه یک نفر ببیند با اینکه سوخته باشد، فرق میکند.
در نتیجه، مدیری که با محرومیت بالا آمده باشد و سختیها را تحمل کرده باشد میتواند به فکر افراد گرفتار باشد. در جامعهای که ما زندگی میکنیم بیشترین مشکلات و نارضایتیها درباره روند زندگی است. با حقوقهایی که ما میدهیم و با امکاناتی که در اختیار مردم میگذاریم، شخص مسئول باید در وضعیت مردم قرار بگیرد تا بفهمد که نمیشود زندگی و تحمل کرد.
ما میگوییم خب، ما که پول میدهیم چرا مردم ناراضی هستند! اینکه شخص پول و خانه نداشته باشد یا فرزندش را نتواند در مدرسهای که مناسب است، ثبتنام کند را اگر مسئول نچشیده باشد، نمیتواند تصمیمگیری و سیاستگذاری کند، چون درد آنها را با تمام وجود لمس نکرده است تا بتواند برای محرومان نسخه بنویسد. افرادی که هیچ کدام از سختیها را نچشیدهاند و به قدرت رسیدهاند، نمیتوانند مشکلی را حل کنند. قرار این بود که قدرت را به دست بگیریم و مشکل طبقه محروم را حل کنیم، ما قدرت را به دست گرفتیم و طبقهای شدیم که کاملاً از محرومان بیگانه هستیم.
* از دیدگاه شما ریشهی این مسأله چیست؟
ریشه در آن است که انتخاب ما انتخابی نبوده که حضرت امام فرمودند. ما آدمهایی را که با سختی بالا آمدند و در سختی رشد کردند را کنار گذاشتیم و آدمهایی که سختیها را نچشیدند و پشت جبهه بودند به وسط میدان آمدند و میگویند ما سهمی داشتیم!
حضرت علی(ع) ویژگیهای ایمان را صبر، یقین، عدل و جهاد معرفی میکنند و درباره یقین میفرمایند: «وَ الْیَقِینُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى تَبْصِرَهِ الْفِطْنَهِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَهِ وَ مَوْعِظَهِ الْعِبْرَهِ وَ سُنَّهِ الْأَوَّلِینَ» یعنی کسی میتواند به یقین برسد که در سختیها و فتنهها پخته شود، وقتی پخته شد میتواند مشکل و سختی را درک کند و در این صورت میتواند تصمیمگیری کند. من که در جنگ نبودم، آیا میتوانم برای جنگ نقشه بکشم؟ باید در جنگ باشم تا تصمیم درستی بگیرم. کسی که در جنگ، جبهه، بمباران و موشک باران نباشد و کنار بنشیند، آیا میتواند بگوید فلان کار را انجام دهید؟ مسائل و مدیریت اجتماعی هم مثل جنگ است، افرادی که در سطوح مختلف اداری رشد نکردهاند و اداره و کارمند و مدیر بودن را نمیشناسند، یک دفعه مدیرکل میشوند! شخصی که مراحل را طی نکرده چه میفهمد کارمند جز چه میکشد و چه میفهمد که چگونه باید سیاستگذاری کرد؟
انتخاب مدیران ما خارج از روند علمی، اعتقادی و اجتماعی است. یعنی در حین پخته شدن بالا نیامدهاند تا آنها را انتخاب کنیم، بلکه دوست و همحزبی ما مدیرکل، استاندار و وزیر میشود در حالی که از استانداری و ساختار آن اطلاعی ندارد.
یعنی بصیرت را در جریان عمل پیدا نکرده است، وقتی بصیرت پیدا نکرده تصیممهایی که میگیرد درست نیست چون پخته نشده تا بالا بیاید و همچنین انتخاب غلط بوده است،
اینکه میگویند ما از جوان باید استفاده کنیم، حضرت علی(ع) در توصیه خود به مالک اشتر میفرماید «ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاهً وَ أَثَرَهً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَهِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَهِ». به امور کارگزارانت نگاه کن و آدمی که تجربه دارد و امتحان پس داده را انتخاب کن.
جوانی که هیچ کاری نکرده را میآورند مسئول ارگانهایی میکند که آنجا افراد پیشکسوت زیادی وجود دارد. معلوم است که این آدم خرابکاری میکند. حضرت میفرماید کارگزارانت را بر اساس اختیار، بررسی و ارزیابی انتخاب کن و به خاطر محبت و دوستی و یا ارتباط خانوادگی و حزبی و جناحی آنان را انتخاب نکن. «فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَهِ» این نوع انتخاب، ستم به جامعه و خیانت به مملکت است، و ما این خیانت را مرتکب میشویم.
* راه اصلاح این امور چیست؟
یا حرفهای امام را گوش کنند یا چارچوبهای علمی را اجرا کنند. تجربه دنیا را بگویی، میگویند اینها غربزده هستند! خب اینها را کنار بگذارید، چرا حرف امام را گوش نمیکنید؟ حضرت علی(ع) میفرمایند «تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَهِ» کسی که تجربه دارد و کسانی که پاک هستند و گندی نزدهاند، کسانی که قوم و خویش و دار و دستهشان صالح هستند و آدمهایی نیستند که رانتی بالا آمده باشند و افرادی که در باور و اعتقاد امتحان دادهاند. اینها باید برای مسئولیت انتخاب شوند.
راه حل روشن است یا بر اساس سنت و کتاب عمل کنیم و یا بر اساس تجربه علمی، و این دو فرقی با هم ندارد. مشکل این است که اگر ما بگوییم دنیا این را میگوید، میگویند شما غربزده هستید، مگر نمیگویید شیعه هستید، خب حرف حضرت علی(ع) را گوش کرده و طبق دستورالعمل ایشان عمل کنید. بسیاری از مدیران، قوم و خویش و دار و دسته خودشان را به عنوان هیئت مدیره و هیئت رئیسه منصوب میکند در حالی که هیچ کدام از آنها سابقه مدیریتی ندارند. چرا مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داریم؟
همه این مشکلات به خاطر انتخابهایی غلطی است که انجام دادیم و اگر درست انتخاب میکردیم به اینجا نمیرسیدیم. اگر ما به دانشآموزان درست آموزش میدادیم اینگونه نمیشدند. بلد نبودیم خوب آموزش دهیم لذا نتیجه این شد و آن گونه که ما میگوییم نیستند، آنها را کتک میزنیم که چرا اینگونه هستی؟
خب، من تربیت کردم باید یقه من را بگیرند چرا یقه دانشآموز را میگیرید؟ پس از انقلاب ما به بچهها آموزش دادیم، یقه دانشآموزان را چرا بگیریم؟ یقه من را بگیرید که معلمشان بودم، من روحانی مسجدش بودم، من در صدا و سیما و رادیو و تلویزیون، فرهنگ و رفتار به او یاد دادم. چیزهایی که من یاد دادم این شده است. به جای اینکه خودمان را نقد کنیم، بچههای مردم را میگیریم که چرا قیافهات این گونه است؟ چرا فلان حرف را زدی؟ آنها هیچ گناهی ندارند ما مقصر هستیم. رفتارهای غلط ما همه را از دین و اسلام و اعتقادات دور کرده است
* امروزه بزرگترین خطری که انقلاب را تهدید میکند، چیست؟
رفتارهای غلط ما همه را از دین و اسلام و اعتقادات دور کرده است. برخی تصور میکنند اسلام چیزی است که من عمل میکنم، یعنی من زور میگویم و بدون منطق دستور میدهم. به آقایان میگویم که اگر میخواهید حکومت اسلامی درست کنید، نامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر را جلوی چشمتان بگذارید و به آن عمل کنید، به خدا مملکت گلستان میشود.
حضرت به مالک میگوید «وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ» نگو من امیر هستم، دستور میدهم و شما باید اطاعت کنید. این ادبیات که من دستور میدهم و هر چه من گفتم را باید عمل کنید سه تالی فاسد دارد، «فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْهَکَهٌ لِلدِّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَر» قلبها را سیاه میکند، دین را ضعیف و بیپایه و سست میکند و تغییر، دگرگونی و انقلابها را نزدیک میکند.
اعتراضات مردم به دلیل رفتارهای ناپخته، غیر اعتقادی و غیر علمی ما است. با مردم به جای اینکه با زبان خوش حرف بزنیم، به زور میگوییم، آنچه که ما دستور میدهیم شما باید انجام دهید. خب، اگر آنچه که شما میگویید خوب است، خوبیاش کجاست؟ رفتار و اخلاق و به کارگیری نیروهای انسانیتان خوب است؟ برای مردم زندگی سالمی درست کردید؟ چه کار کردید که میگویید ما خوب هستیم و دیگران بد هستند؟
*به نظر شما در حوزه سیاست خارجی، عزت که مورد تأکید امام بوده اجرا شده است؟
بستگی دارد که عزت را چگونه تعریف کنیم؟ حتی مقام رهبری که در سیاستهای کلی وزارت خارجه بر «حکمت، عزّت و مصلحت» تأکید کردهاند، آیا ما بر این اساس، با تمام دنیا توانستهایم رابطه برقرار کنیم؟ نه. ما هم با همسایهها و هم با دوردستها دعوا داریم. ما نتوانستهایم ارتباط منطقی با دنیا داشته باشیم و تا زمانی که نتوانیم ارتباطات خارجی را درست کنیم، اقتصاد و توسعه ما با تورم و مشکلات دست به گریبان خواهد بود و به سادگی قابل حل نیست.
اگر تاریخ را نگاه کنیم «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبین» حکومتها، قومیتها و جریانهای مختلفی آمدهاند اما هیچ حکومت، قدرت و قومی، زمانی که دور خود دیوار کشیده و ارتباطاتش را با دنیا قطع کرده، نتوانسته توسعه پیدا کند. حکومتهایی رشد کردند که توانستند ارتباطات قوی با دنیا داشته باشند، تجربهها را بگیرند و بهترین را در جامعه خود پیاده کنند. زمانی میتوانیم رشد کنیم که ارتباطات خوبی داشته باشیم، نوآوریهای دنیا را لحظه به لحظه ببینیم و سعی کنیم خوبها را برداریم و عقب نمانیم.
نه اینکه به خودمان بگوییم «ما میتوانیم»
مولا علی(ع) میفرماید «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا» هرکس با حرف و باور خود جلو برود هلاک میشود اما هر کس با بزرگان مشورت کند و جلسه بگذارد و نظراتشان را گوش کند، در عقل آنها شریک میشود.
برخی اوقات افتخار میکنیم که من بدون مشاوره فلان کار را کردم! در صورتی که این کار نه تنها مزیّت نیست بلکه یک نوع دگماتیسم است. چه اشکال دارد نظرات دیگران را بگیریم و بگوییم که ما از ده نفر نظر گرفتیم و در نتیجه فلان کار را کردیم. یعنی عقل آنها را هم گذاشتیم و چیز پیشرفتهتری ارائه کردیم، نه اینکه بگوییم «ما از تجربه جهانی استفاده نکردیم بلکه خودمان توانستیم این کار را انجام دهیم.» خودمان توانستیم این کار را انجام دهیم ولی در حالی که میتوانیم شصت درصد نفت را از زمین استحصال کنیم، 20 درصد آن را استحصال کرده و بقیه را خراب میکنیم. از طرف دیگر سرمایه، زندگی و دارایی را زمین میزنیم و میگوییم «توانستیم» بله توانستی اما سیصد برابر به سرمایه مملکت لگد زدی./جماران
انتهای پیام/*