محمدحسین لطفالهی: از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، وارد عرصه سیاست شده و از زمان نخست وزیری شهید رجایی به وزارت امور خارجه راه یافته است؛ دیپلمات کارکشتهای که اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و چون گذشته صریح و روان نظرات خود را در عرصههای مختلف سیاست داخلی و خارجی مطرح میکند.
معتقد است ایران بهترین شرایط را از نظر سیاست داخلی، خارجی و اقتصاد در دوره اصلاحات تجربه کرده و جامعه اکنون باید از آن تجربه بهره گیرد.
تجربه بینظیرش سبب شده تا خاطرات شگرفی از دورانهای سیاسی مختلف داشته باشد و همین گفتوگو و هم صحبتی با او را شیرینتر میکند.
در گفتوگو با دکتر سید محمد صدر، معاون اسبق وزارت امور خارجه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نگاهی داشته ایم به زندگی، زمانه و دیدگاههای این دیپلمات اصلاحطلب.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
شما دکتراي داروسازي داريد و تحصيلاتتان در اين حوزه بوده است. چطور شد که به سياست وارد شديد؟
واقع امر اين است که من در يک خانواده روحاني رشد يافتهام و در خانواده ما هميشه مباحث سياسي مطرح بود. شايد بتوانم بگويم که از دوران دانشآموزي با مسائل سياسي آشنا شدم و بذر علاقه من به سياست در همان دوران کاشته شد. بگذاريد يک نمونه آن را برايتان تعريف کنم. چهارم آبان که ميدانيد چه روزي است؟
تولد محمدرضا شاه بود؟
بله دقيقا. پيش از انقلاب مدرسه که ميرفتيم هميشه اين روز را به جشن و سرور ميگذراندند. يک سالي مدير مدرسه به ما گفت لباس مخصوصي بپوشيد و سعي کنيد در آراستهترين حال به مدرسه بياييد. به خانه که آمدم و اين موضوع را مطرح کردم، پدرم خيلي محکم گفت که اصلا نبايد چنين کاري بکنم و حتي شرکت در چنين مراسمي نيز خوب نيست. پدرم در آن زمان در حد فهم منِ دانشآموز توضيح داد که شاه انسان خوبي نبوده و ما نيز او را دوست نداريم. اين شد که بحث مخالفت با شاه از همان سنين کودکي در ما شکل گرفت و خانواده در اين موضوع بسيار موثر بود. يک نمونه ديگر از اين مساله بخواهم برايتان تعريف کنم، به همان سالهاي کودکي من و جشن امام زمان بازميگردد. مراسمي در منزل يکي از اقوام برگزار ميشد و در آن خانه عکسي از شاه گذاشته بودند. يادم ميآيد پدرم که وارد شد، تا نگاهش به عکس شاه افتاد با تحکم گفت عکس اين... را از روي ديوار برداريد. اينها در ذهن من ماند و مقدمهاي شد براي آشنايي من با سياست. خب؛ ادامه پيدا کرد تا مهاجرت ما از قم به تهران. به مدرسه علوي آمديم و بعدش مساله ورود به دانشگاه. فعاليتهاي سياسي اصلي من به دوران دانشگاه بازميگشت.
کمي از آن دوران برايمان بگوييد.
من سال 49 وارد دانشگاه شدم، سال 54 واحدهايم را به پايان رساندم و سال 55 تز به پايان رسيد. يعني در واقع من تا يک سال و نيم پيش از به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي دانشجو بودم. فعاليتهايمان طي اين دوره بسيار جدي بود و ميتوان گفت که تمام اعتصابات و برنامههاي اعتراضي دانشگاه عليه شاه طي آن سالها يک گوشهاش به ما وصل ميشد. در همين چارچوب نيز من توسط رژيم شاه دستگير و زنداني شدم. الان اگر به موزه عبرت برويد، عکس من روي ديوار است. پرسيديد چه شد که وارد سياست شدم، بايد بگويم حتي انتخاب رشته من نيز سياسي بود. ما در مدرسه علوي مديري بسيار مومن، فهميده و با شعور به نام آقاي روزبه داشتيم. من رشتهام طبيعي بود که شما امروز به آن تجربي ميگوييد. يک ماه مانده به ديپلم گرفتن من، ايشان گفت که همه دوست دارند رشته پزشکي را انتخاب کنند اما من توصيه ميکنم شما داروسازي را انتخاب کنيد؛ چرا که پزشک مسلمان در کشور وجود دارد اما داروسازي ايران منحصراً در اختيار يهوديهاست. البته منظورش همان صهيونيستها بود. ما هم رفتيم داروسازي. آنجا فهميدم نهتنها داروسازي، بلکه کل مملکت دست صهيونيستهاست. هدفم از بيان اين مساله اين بود که بگويم از همان ابتدا با سياست بيگانه نبوديم و سياست در زندگي روزمره من تاثير ويژهاي داشت.
انقلاب شد و پس از کشوقوسهاي اوليه دولت شهيد رجايي بر سرکار آمد. چه شد که دکتر سيد محمد صدر که يک داروساز بود به وزارت امور خارجه رفت؟
انقلاب که شد، مهندس بازرگان و نهضت آزادي دولت تشکيل دادند. طبيعي بود که ما در آن زمان ميلي براي ورود به دولت نداشته باشيم و من در آن زمان به همين کار داروسازي ميپرداختم. اين وضعيت ادامه داشت تا زماني که شهيد رجايي نخستوزير شد. پس از نخستوزيري اين شهيد بزرگوار گفتند که افراد انقلابي و سياسي به کمک دولت بيايند. همين شد که من به نخستوزيري نزد ايشان رفتم و کار را شروع کرديم. شهيد رجايي در آن زمان بر سر سه وزارتخانه امور خارجه، اقتصاد و بازرگاني با بنيصدر اختلاف داشت. البته کمي بعد در انتخاب وزير بازرگاني با رئيسجمهور وقت به توافق رسيدند اما اختلافات در وزارت امور خارجه و اقتصاد کماکان باقي بود. به همين دليل مسئوليت اداره اين دو وزارتخانه بدون وزير، از سوي مجلس به نخستوزير سپرده شد. يک شب آقاي رجايي مرا احضار کرد و گفت مسئوليت وزارت خارجه بر عهده من است و فکر ميکنم که شما براي کار در آنجا مناسب هستي. ايشان گفت «مرا براي سر و سامان دادن به وزارت خارجه کمک ميکني؟» من نيز گفتم خواهش ميکنم و پذيرفتم. آقاي رجايي گفت باهم به وزارت خارجه ميرويم، ظرف 6 ماه آنجا را سر و سامان ميدهيم و بعد شما به نخستوزيري بازميگردي. روحش شاد شهيد رجايي، با ايشان به وزارت خارجه رفتيم و من مديرکل اروپا و آمريکا شدم. چند ماه نگذشته بود که آقاي رجايي به شهادت رسيد و من در وزارت خارجه ماندگار شدم.
اين مسئوليت در دولت بعدي نيز ادامه داشت؟
دولت بعدي دولت مهندس موسوي بود و به سبب اعتمادي که به من داشتند من در وزارت خارجه باقي ماندم. در واقع من از 15 خرداد 60 تا سال 64 مديرکل آمريکا و اروپاي وزارت خارجه بودم. در دولت دوم مهندس موسوي اما به وزارت کشور رفتم و معاون وزير کشور شدم. بعدها نيز دوباره به وزارت خارجه بازگشتم.
شما از معدود سياستمداران اصلاحطلب هستيد که به رغم اصلاحطلب بودن، رابطه بسيار خوبي با رهبر انقلاب داريد و حتي ايشان حکم عضويت شما در مجمع تشخيص مصلحت نظام را امضاء کردند. اين حسن نيت ايشان نسبت به شما از کجا ناشي ميشود؟ آشنايي شخصي داشتيد و داريد يا همکاريهاي گذشته دليل آن بوده؟
البته خيلي از اصلاحطلبان رابطه خوبي با آيتا... خامنهاي دارند. براي نمونه مجمع روحانيون مبارز از ابتداي تشکيل تاکنون با ايشان مرتبط بوده و ايشان کمکهاي زيادي به اين مجمع کردهاند. در مورد شخص من نيز فکر ميکنم اين سوال را بايد از خود رهبري بپرسيد اما خب؛ هميشه در طول مسئوليتهاي گوناگون من ايشان نسبت به بنده حسن نيت داشتند و ارتباطاتي هم وجود داشته است. البته فکر ميکنم مسائل خانوادگي نيز دخيل بوده چرا که آيتا... خامنهاي نسبت به خاندان و بيت صدر علاقه دارند. بگذاريد يک خاطره براي شما تعريف کنم. در دوره معاونت من در وزارت امور خارجه، يک روز خدمت ايشان رسيده بوديم. رهبري گفتند که آقاي صدر کجايي؟ خيلي هم با محبت و لطف با من صحبت ميکردند. من گفتم هستيم در خدمتتان. ايشان فرمودند مدتي بود کاري با شما داشتم اما نميديديمتان. وقتي امرشان را پرسيدم گفتند که بهنظر ايشان خاندان صدر بايد به جوانان معرفي شوند. فرمودند که پدرتان را ميشناسم، پدر ايشان را نيز ميشناسم و خاطرم نيست که گفتند پدر پدربزرگم را ميشناسند يا خير. تاکيد کردند که اين خاندان اصيل را ميشناسند و بايد به جوانان نيز معرفي شود. عنوان کردند که اگر آقاتون (پدرم) در قيد حيات بودند حتما از پس اين کار برميآمدند. من نيز گفتم اگر آقاي حجتي، دامادمان نيز در قيد حيات بود از عهده اين کار بر ميآمد. در نهايت گفتند جز شما کسي را نميشناسم و بايد کار کنيد تا اين خاندان را به مردم معرفي کنيد. اين خاطره را گفتم که بگويم يکي از دلايل حسن نيت ايشان، علاقهشان به خاندان صدر است. مساله ديگر اين است که از قبل از انقلاب تا امروز من هميشه انقلابي بودم و هستم. منتهي هم انقلابي اصلاحطلبم و هم انقلابي ديپلمات. ظاهرا ايشان نيز مرا انقلابي ميدانند و به من لطف دارند و شايد به همين سبب طي حکمي مرا بهعنوان يکي از اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام منصوب کردند.
طي يک سال و خردهاي گذشته، مهمترين چالش مجمع که شما عضوي از آن هستيد مساله لوايح FATF بوده است. بهنظر شما چه شد که اين ماجرا اين چنين سياسي و حاشيه ساز شد؟
داستان اين لوايح بسيار عجيب و غريب است. دو لايحه که يکي پيوستن به کنوانسيون مبارزه با تامين مالي تروريسم و ديگري پيوستن به کنوانسيون مبارزه با جرائم سازمان يافته فراملي (پالرمو) است، از زمستان پارسال که وارد مجمع شدند مخالفتهايي وجود داشت. البته اينکه اين مخالفتها از کجا نشأت ميگيرد و مخالفان آيا واقعا فکر ميکنند پذيرش اينها به ضرر نظام است، من بايد بگويم اگر هم در ابتدا چنين تصوري را داشتند و بر اين اساس مخالفت ميکردند، امروز ديگر اين گونه نيست. هم ما يعني موافقان با آنها بحث علمي کرديم، هم بعدا نامههايي از سوي وزير اقتصاد، وزير خارجه، رئيس بانک مرکزي، معاون حقوقي رئيسجمهور و معاون اول در پاسخ به ايرادات مجمع نوشته شد. اين نامهها که آمد، خدا ميداند که بيتعصب ميگويم، بسيار قانع کننده بود. دولتيها بهطور کامل تشريح کرده بودند که پذيرش اين لوايح چه مسائلي را در پي دارد و عدم پذيرش آن چه تبعاتي بهدنبال خواهد داشت. اگر کسي صادقانه و به سبب نگراني براي نظام با اين لوايح مخالف بود، بهنظر من اينجا بايد تغيير رأي ميداد. آنها ميگفتند ما ديگر به حزبا... نميتوانيم کمک کنيم يا ديگر نميتوانيم تحريم را دور بزنيم و تمام اطلاعات ما نزد بيگانگان افشا ميشود. تمامي اين مسائل خيلي علمي و مکتوب پاسخ داده شد اما خب؛ همچنان مخالفتها پابرجاست. اکنون نيز روزهاي آخر فرصت چهارماهه گروه ويژه اقدام مالي را سپري ميکنيم و اين لوايح در دستور کار مجمع قرار ندارند.
پس اميدي به تصويب اين لوايح در مهلت باقيمانده نداريد؟
فعلا خير. اميدي نيست.
نگاه غيرتخصصي اعضاي مجمع در اين زمينه نظر رسانهها را نيز جلب کرد. حتي اعضاي مجمع در مقطعي مورد سوال که قرار ميگرفتند، نميدانستند ايران بهصورت اتوماتيک پس از پايان ضربالاجل FATF به ليست دول غيرهمکار وارد ميشود. با توجه به اين عدم تسلط برخي اعضا فکر ميکنيد جريانهاي سياسي خارج از مجمع چه نقشي در اين زمينه بازي کردهاند؟
ما که علم غيب نداريم، اما نشانههايي جدي از دخالت سياسي بيروني وجود دارد. هربار که در کميسيون ميخواستيم اين لوايح را بررسي کنيم، پيامکهاي تهديدآميز شروع ميشد. براي خود من بيش از 170 پيامک گوناگون آمد که مشخص است از جايي هدايت صورت ميگيرد. «خون شهدا را پايمال نکنيد»، «ارزشهاي انقلاب را از بين نبريد» و از همين طيف پيامها بسيار آمد و مشخص است که جرياني پشت اين پيامها فعال بوده است. حالا اينکه اينها چه کساني هستند که از شهرستانهاي مختلف و با پيش شمارههاي متفاوت، چنين حرکات سازمان يافتهاي صورت ميدهند را مردم بهتر ميدانند و نيازي به بازگو کردن نيست. مساله تخصصي FATF با مخالفتهاي سياسي و غيرتخصصي روبهرو است و کشور به سبب همين سياسيکاري در آستانه يک خطر بزرگ يعني ورود به ليست دول غيرهمکار قرار دارد. بگذريم از اين اشتباهات.
بگذريم و به حوزه تخصصيتان سرک بکشيم؛ سياست خارجي. اين روزها تنش ميان ايران و آمريکا آن قدر بالا رفته که از يکسو سردار سليماني ترور ميشود و از سوي ديگر ايران با موشک پاسخ اين ترور را ميدهد. فکر ميکنيد راهي براي کاهش تنش ميان ايران و آمريکا وجود دارد؟
در اين زمينه بگذاريد همان اول اصل ماجرا را به شما بگويم. به عقيده من تا زماني که آقاي ترامپ بر سر کار است، رابطه ايران و آمريکا معنايي ندارد؛ چراکه شخصيتي نژاد پرست، آنرمال و حائز مجموعهاي از خصائل بد است و از سوي ديگر حتي به کابينهاش نيز گوش نميدهد. خودش تصميم ميگيرد و خودش دستور ميدهد. نمونه آن را در ترور شهيد سليماني مشاهده کرديم. آنچه مسلم است آنکه تا پايان رياست جمهوري ترامپ بحث رابطه با آمريکا اصلا نميتواند مطرح باشد. ما بايد سعي کنيم که حتما رابطه خود را با اروپا، آسيا و کشورهاي منطقه گسترش دهيم تا کمبود رابطه با آمريکا جبران شود. عين اين سياست در دولت اصلاحات و در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي دنبال شد و نتايج خوبي براي کشور داشت. ما در دولت اصلاحات هيچگاه با آمريکا رابطه برقرار نکرديم اما سياست خارجي ايران بسيار سياست موفقي بود و انزواي سياسي ايران که در زمان دولت قبل از اصلاحات ايجاد شد، پايان يافت. رابطه ما با همه کشورها جز آمريکا خوب بود. رژيم صهيونيستي هم که تکليفش مشخص است.
طي روزهاي گذشته واشنگتن پست طي گزارشي افشا کرد که اروپا با فشار و تهديد ترامپ اقداماتي (فعالسازي مکانيسم حل اختلاف) عليه ايران و برجام آغاز کرده است. وقتي اروپا چشم به تهديد واشنگتن دارد، فکر ميکنيد باز هم امکان گذر از شرايط فعلي و رفع بحران اقتصادي بدون رابطه با آمريکا وجود دارد؟
بله معتقدم اين امکان وجود دارد. اروپا بحث برجام را ابتکار و نياز خود ميداند. همانطور که ديديد هم عنوان کردند که خواهان خروج از برجام نيستند. بنابراين ما بايد در مورد برجام با اروپا کار کنيم و آنها را قانع کنيم و اين مسير را با آنها ادامه دهيم. اروپاييها درست است که در مقابل آمريکاييها ضعيف هستند اما با برجام آنها نيز به هدف خود يعني «ممانعت از دستيابي ايران به سلاح هستهاي» ميرسند. البته همين نظري که ما درباره ترامپ داريم، آنها هم دارند. يعني ترامپ را انساني غيرنرمال و نژادپرست ميدانند. رئيسجمهور آمريکا شعار «آمريکا اول» را در دستور کار خود قرار داده و فکر ميکند همه دنيا بايد در خدمت آمريکا باشد. اروپا هم اين مساله را ميبيند اما آنها از يکسو ميترسند و از سوي ديگر منافعشان ايجاب کرده تا روابط خود را با آمريکا قطع نکنند. ما در واقع بايد سعي کنيم، در همکاري با اروپا و ديگر کشورهاي جهان از جمله کشورهاي منطقه، کار خود را پيش ببريم تا ببينيم نتيجه انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده در نهايت چه خواهد شد.
روابط ايران و اروپا رو به بحران ميرود. از يکسو تهديد شوراي امنيت و از سوي ديگر تهديد به خروج از NPT. چشم اندازي براي بهبود اين روابط بهنظر شما ميآيد؟
هم ايران هم اروپا متمايل به باقي ماندن برجام هستند. بايد سعي کنيم در اين چارچوب با آنها وارد مذاکره شده و در پي دستيابي به اهدافي باشيم که باعث ايجاد برجام شد. آن اهداف چه بود؟ آنها ميگفتند که جمهوري اسلامي ايران نبايد به سلاح هستهاي دست پيدا کنند. در اين باره ما نيز دنبال سلاح هستهاي نيستيم و بر طبق فتواي رهبري، توليد، ذخيرهسازي و استفاده از سلاح هستهاي حرام است. از سوي ديگر ايران نيز ميخواست از امتياز تجارت با جهان و رفع تحريم بهره ببرد. ترامپ با خروج از اين توافق، کار را براي ايران و اروپا سخت کرد. ما در مذاکره با اروپا بايد سعي کنيم به اهداف اوليه برجام دست يابيم.
فعالان سياسي ميگويند در گذشته فرصتهاي زيادي براي حل مساله با آمريکا وجود داشت و آن طور که بايد و شايد از اين فرصتها استفاده نشد. ارزيابي شما از اين مساله چيست؟
بگذاريد اول يک مساله را روشن کنم. عقيده شخصي من بر آن است که ما کلا نيازي به رابطه با آمريکا نداريم. ما اگر آمريکا را کنار بگذاريم و اسرائيل هم که هيچ، با بقيه دنيا بايد روابطي عالي داشته باشيم. دقيقا آنچه در دوران اصلاحات اتفاق افتاد. در آن دوران که بنده مسئوليت کشورهاي عربي و منطقه خاورميانه را عهدهدار بودم، ما بهترين رابطه را با همه دنيا داشتيم. از آسيا و خاورميانه تا آفريقا و اروپا. ما بايد به دوران اصلاحات بازگرديم و از آن تجربه موفق استفاده کنيم.
دوران اصلاحات از منظر شما چه ويژگي داشت که اينگونه از آن دوران ياد ميکنيد؟
اگر شرايط آن زمان کشور را بررسي کنيم، از منظر سياست داخلي بهترين دوران پس از انقلاب بود. از منظر سياست خارجي بهترين دوران پس از انقلاب بود. از منظر اقتصادي هم که بسيار بسيار مهم است بهترين بود. من اقتصاد بلد نيستم و اظهار نظر نيز نميکنم اما قريب به اتفاق اقتصاددانان و همچنين آمار گواه آن است که دوران رييس دولت اصلاحات از نظر اقتصادي کشور در بهترين وضعيت خود پس از انقلاب قرار داشت. همه اينها در شرايطي بود که رابطهاي با آمريکا وجود نداشت.
امروز در منطقه خاورميانه نيز ايران با چالشهايي جدي روبهرو است. برخي کشورهايي نظير عربستان و امارات که در گذشته و بهويژه دوران اصلاحات روابط حسنهاي با ايران داشتند، امروز مواضعي خصمانه عليه ما دارند. بهنظر شما چه اتفاقي افتاد و چه روندي سبب شد که امروز شرايط اين گونه تغيير کند؟
سعي ميکنم پاسخ شما را با ذکر چند خاطره بدهم تا بگويم وضعيت چگونه بود و چه چيزهايي سبب شد که امروز شرايط تغيير کند. در دوران اصلاحات من بهعنوان معاون وزارت خارجه و فرستاده ويژه رئيسجمهور به الجزاير رفتم. در آن زمان آقاي بوتفليقه رئيسجمهور آن کشور بود. طي آن ملاقات بوتفليقه از نخستوزير و وزير خارجهاش نيز درخواست کرد که در جلسه حضور داشته باشند. اين در حالي است که من معاون وزير بودم. طبيعتا ملاقات يک معاون وزير و يک رئيسجمهور بيشتر از 10 الي 15 دقيقه طول نميکشد. مذاکره که شروع شد، 3 ساعت و نيم جلسه به طول انجاميد. در آخر اين من بودم که مذاکره را تمام کردم. جلسه که تمام شد آمديم بيرون و انتظار داشتيم که آقاي بوتفليقه نهايتا تا دم در اتاق ما را همراهي کنند. ايشان اما تا کنار ماشين با من آمد و ايستاد تا گفتوگو مطبوعاتي من تمام شود. شما ميدانيد که گفتوگوي مطبوعاتي ميان دو همتا صورت ميگيرد اما ايشان کنار من ايستاد تا گفتوگو من تمام شود. اين يک نمونه از عزت ايراني در دوران اصلاحات بود. خاطره دوم به امارات و ديدار با شيخ زايد مربوط ميشود. مثل هميشه بحث اختلاف بر سر مالکيت جزاير سه گانه آن زمان نيز مطرح بود. من که به آنجا رفتم، مسئول ديوانيه يا همان تشريفات امارات بهدنبال من آمد تا مرا نزذ شيخ زايد، حاکم امارات ببرد. او گفت چقدر ملاقات شما طول ميکشد؟ گفتم صحبت من زياد طول نميکشد، پيام ايران را که ابلاغ کنم حدود 10 دقيقه زمان ميبرد. او پاسخ داد که چون شيخ زايد سنش بالاست و مريض احوال است، خواهش ميکنم جلسه را زود تمام کنيد. پذيرفتم و نزد حاکم امارات رفتيم. پيام را که ابلاغ کردم، همان 10 دقيقه طول کشيد. شيخ زايد شروع به صحبت کرد و در کمال تعجب حدود يک ساعت و ربع حرف زد. در اين يک ساعت و ربع چه گفت؟ گفت سيد محمد خاتمي نه تنها براي شما امنيت و آرامش به ارمغان آورده، بلکه براي کشورهاي جنوب خليج فارس نيز امنيت آورده است. اين نگاهي بود که در آن زمان نسبت به جمهوري اسلامي ايران وجود داشت. آخرين خاطره را بگويم و تمام. سلطان قابوس خدا بيامرز که تازه در گذشته تنها رهبر جهان عرب بود که از اعماق قلبش ايران را دوست داشت. يک بار در سفري به عمان ملاقاتي صميمي با او داشتم. سلطان قابوس به من گفت آيا ميخواهي بگويم که من تا چه اندازه ايران را دوست دارم؟ گفتم بفرماييد. پاسخ داد من آن قدر به ايران علاقه دارم که هر شب راديو عربي ايران را گوش ميکنم. بعد گفت براي آنکه حرف مرا باور کني بايد بگويم تا سه چهار ماه پيش سطح اين راديو پايين بود اما چند ماه است که برنامههاي با کيفيتي توليد ميکند. اين سفر تمام شد و من به تهران بازگشتم. اين موضوع را با آقاي علي لاريجاني، رئيس وقت صداوسيما مطرح کردم. ايشان تاييد کرد و گفت تا چند ماه پيش وضعيت بودجه ما خوب نبود و برنامهها کيفيت بالايي نداشت اما اخيرا چند خبرنگار حرفهاي در پايتخت کشورهاي عربي استخدام کردهايم و اين مساله سطح برنامههاي ما را ارتقا داده است. اين خاطرات تصويري کلي از نگاه کشورهاي منطقه به ايران به شما ميدهد و ميتوانيد آن را با امروز مقايسه کنيد.
از روابط ايران و عربستان برايمان نگفتيد.
خاطره خوبي از عربستان دارم. نزد امير عبدا... که بعدتر ملک عبدا... شد رفته بودم. برنامههاي زيادي براي آقاي خاتمي تدارک ديده بودند که احتمالا مردم آن را ديده يا شنيدهاند. در آنجا امير عبدا... به من گفت که چرا آقاي خاتمي را براي حج به عربستان نميآوري؟ گفتم که ايشان رئيسجمهور است و نميتواند مملکت را دو هفته رها کند. ايشان گفت اگر تو بتواني رئيس دولت اصلاحات را راضي کني که براي حج به عربستان بيايد، من تمام کارهايم را کنار ميگذارم، دست ايشان را ميگيرم و تمام اعمال حج را دو نفري باهم انجام ميدهيم. اين رابطه ما بود با عربستان!
اما چرا ناگهان ورق برگشت؟
متاسفانه دولت آقاي احمدينژاد در سياست خارجي بهگونهاي عمل کرد که قريب به اتفاق دستاوردهاي سياست خارجي دولتهاي پيش از خود را از بين برد.
اين روزها در آستانه برگزاري يازدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي قرار داريم. بهرغم تذکرات دلسوزان شاهد رد صلاحيتهاي گستردهاي بوديم و جناح اصلاحطلب عملا از انتخابات کنار گذاشته شد. نظر شما در اين باره چيست؟
من خيلي از اقداماتي که در راستاي ردصلاحيتها صورت گرفت متعجب شدم. کشور در شرايط کنوني نياز جدي به انسجام ملي دارد. اين انسجام ملي در پي شهادت سردار قاسم سليماني ايجاد شد و در تشييع پيکر ايشان چه در داخل کشور و چه در شهرهاي عراق بروز و ظهور پيدا کرد. البته بعد از اين موضوع، سقوط هواپيماي مسافربري اوکرايني سبب شد که آن انسجام کمرنگتر شود. اکنون ما براي اينکه جلوي توطئههاي آمريکا و ترامپ بايستيم به انسجام نياز داريم و در همين راستا بايد مردم حضور جدي پاي صندوقهاي رأي داشته باشند. براي اينکه انتخابات پرشور برگزار شود، حتما بايد رقابتي باشد و تفکرات متنوع از امکان حضور در رقابتها بهرهمند باشند. اينکه جناح اصلاحطلب از رقابتهاي انتخاباتي کنار گذاشته شود، به نفع نظام نيست و حضور مردم در انتخابات را کمرنگ ميکند. حضور کمرنگ مردم در انتخابات ممکن است باعث ايجاد برداشتهاي غلطي در ترامپ شود. او فردي غيرعادي و خطرناک است و به وجود آمدن تصور فاصله گرفتن مردم از نظام در ذهن ترامپ، تبعات خطرناکي ممکن است براي کشور در پي داشته باشد. من معتقدم حتما بايد اين رد صلاحيتهايي که از سوي شوراي نگهبان صورت گرفته برگردد و نهادهاي مسئول براساس قانون عمل کنند. اگر به قانون عمل شود بايد رد صلاحيتهايي که ريشه سياسي داشت، برگردد و حضور پرشوري رقم بخورد. بايد پيام حضور گسترده مردم از ايران به دنيا منعکس شود تا همگان بدانند مردم ايران به کشور و نظام جمهوري اسلامي علاقه دارند. انتخابات مجلس با امنيت و منافع ملي گره خورده است. به همين دليل نيز اين انتخابات بايد با شکوه و حضور گسترده مردم برگزار شود. هر اقدامي که باعث کمرنگ شدن حضور مردم در انتخابات شود، ضد امنيت و ضد منافع ملي ايران و ضد منافع نظام جمهوري اسلامي است.
سوال آخر را بپرسم. به رغم همه اين مشکلات امروز، اميدي به آينده داريد؟
بله مسلمان همواره اميد دارد. بدتر از اينها را ديدهايم. شما جوانان جنگ و بعد از جنگ را نديدهايد. معتقدم حتما با استعداد و ويژگيهاي مردم ايران و لطف خدا آينده بهتري در انتظار کشور است.
انتهای پیام/*