احسان انصاری: در حالی که کشور هنوز در شوک اعتراضات اخیر است و همچنان کارشناسان اجتماعی و سیاسی به تحلیل ریشهها و پیامدهای این اعتراضات میپردازند حضور چهرههای مختلف سیاسی در ثبت نام انتخابات مجلس همه نگاهها را به سمت خود معطوف کرده است.
بدون شک مهمترین اتفاق رخ داده در ثبتنام انتخابات مجلس حضور محمد باقر قالیباف و عدم حضور محمدرضا عارف و علی لاریجانی است.
قالیباف که تاکنون سه بار در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده دیگر عطای حضور در انتخابات ریاست جمهوری را به لقایش بخشیده و در سودای کرسی شماره یک بهارستان است. این در حالی است که برعکس قالیباف بهنظر میرسد عارف و لاریجانی در انتخابات مجلس شرکت نکردهاند تا خود را برای حضور در انتخابات آینده ریاست جمهوری آماده کنند.
نکته مهم دیگر حضور گسترده و قابل توجه وزرای دولت محمود احمدینژاد در ثبتنام انتخابات مجلس است که نشاندهنده عزم احمدینژادی برای تاثیرگذاری در مناسبات آینده سیاسی در کشور است.
به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوعات با حجتالاسلام حسین انصاری راد رئیس کمیسیون اصل نود مجلس ششم گفتوگو کرده ایم.
در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید:
مهمترين دلايل اعتراضات اخير در کشور چه بود؟ چرا خسارتهاي اين اعتراضات نسبت به ديماه سال96 افزايش داشت؟
اعتراضات اخير بهدليل فشار زندگي به مردم بود که تنها مختص به شرايط کنوني نبود و ريشههايش به گذشته باز ميگشت. با اين وجود بنده به هيچ عنوان معتقد به حل مسائل جامعه بهصورت خشونتآميز نبوده و همواره از راه مذاکره و روشهاي مسالمتآميز حمايت کردهام. اين رويکرد بنده از ابتداي انقلاب و از زماني بود که در مجلس اول شوراي اسلامي نيز حضور داشتم. آغاز و فرجام انقلاب و شکلگيري نظام با خواست و اراده مردم بوده است.
متاسفانه پس از انقلاب برخي مسئولان اين نکته را فراموش کردهاند که مشرعيت اين نظام از مردم گرفته شده و مردم هستند که بايد سرنوشت خود را تعيين کنند. کساني که قانون اساسي جمهوري اسلامي را تصويب کردهاند به اعتبار وکالت از مردم چنين کاري کردهاند.
در نتيجه قانون اساسي کشور براساس اراده مردم شکل گرفته است. در ابتداي انقلاب گروههايي وجود داشتند که به هيچچيز جز قدرت فکر نميکردند و با هر وسيلهاي تلاش ميکردند قدرت را به دست بياورند. هنوز هم برخي از اين گروهها در کشور وجود دارند و منافع فردي و گروهي را به منافع ملي و مصالح عمومي ترجيح ميدهند.
از سوي ديگر افزايش قيمت بنزين روي زندگي بخش عظيمي از افراد جامعه تاثير ميگذارد و وضعيت آنها را سختتر ميکند. امروز مردم کشور در فقر بسر ميبرند. تحريمهاي بينالمللي زندگي مردم را تحت فشار قرار داده است.
براساس برخي آمارهاي ارائه شده نزديک به پنجاهدرصد مردم ايران زير خط فقر زندگي ميکنند.
از سوي ديگر هفتاددرصد مردم ايران در وضعيت مناسبي از نظر اقتصادي زندگي نميکنند و با مشکلات جدي معيشتي مواجه هستند. به همين دليل نارضايتي و ناخشنودي اجتماعي در کشور متراکم شده است. اين مساله را حتي تا قبل از اعتراضات اخير و در اعتراضات و تحصنهاي معلمان، کارگران، کشاورزان و ديگر اقشار جامعه قابل مشاهده بود.
آيا نوع برخوردي که با اعتراضکنندگان صورت گرفت قابل قبول بود؟
در شرايطي که زندگي مردم در وضعيت عادي قرار دارد و اغلب مردم با مشکلات معيشتي جدي مواجه هستند به يکباره و در يک تصميم شوکآور قيمت بنزين را افزايش دادند.
اين تصميم نيز بدون مشورت با مجلس و مردم گرفته شده است. در نتيجه اين تصميم اشتباهي بود که در اين مقطع زماني گرفته شد و بزرگان کشور نيز خيلي زود به اين نتيجه رسيدند که تصميمي که اتخاذ کردهاند اشتباه بوده است.
اشتباهات نيز دو نوع است. برخي اشتباهات براساس اشتباه محاسباتي و تحليل اشتباه کارشناسان صورت ميگيرد اين در حالي است که برخي از اشتباهات از اساس غلط و غيرقابل بخشش است.
امروز نخبگان جامعه درباره اغلب مسائل کشور داراي ايده و نظريه هستند. اين در حالي است که مسئولان از اين ديدگاهها استفاده نميکنند و با نخبگان جامعه مشورت نميکنند.
امروز کشور با فسادهاي گستردهاي مواجه شده و بسياري از مديران بهدليل فساد اقتصادي بازداشت و محاکمه شدهاند.
مردم فقير و جوانان بيکار که با آيندهاي مبهم مواجه هستند هنگامي که اين پروندههاي فساد با ارقام نجومي را مشاهده ميکنند تحت فشار قرار ميگيرند.
در نتيجه کسي که ميخواهد قيمت بنزين را افزايش بدهد بايد همه جوانب اين موضوع را در نظر بگيرد. اعتراضات اخير تنها مربوط به بنزين نبود و در نتيجه فشار زندگي به مردم در اثر سوءمديريتهاي گذشته به وجود آمد.
از سوي ديگر برخورد با اعتراضکنندگان ميتوانست به شکل بهتر و ملايمتري صورت بگيرد. بدون شک اگر رويکرد مسالمتآميزتري با معترضان در پيش گرفته ميشد تعداد کشته شدگان و خسارات وارده به اموال عمومي کاهش پيدا ميکرد.
بنده معتقدم تدبير لازم براي برخورد با معترضان صورت نگرفت و ما شاهد برخوردي عجولانه با اعترضکنندگان بوديم. برخوردي که در برخي مقاطع شکل خشونت نيز به خود ميگرفت و در آن از رأفت اسلامي خبري نبود.
چرا مجلس از قدرت کافي براي تاثيرگذاري در چنين اتفاقاتي برخوردار نيست و توانايي خود را از دست داده، به شکلي که بدون اطلاع مجلس چنين تصميم مهمي در کشور گرفته شده است؟
بدون شک در چنين تصميم مهمي مجلس بايد در جريان قرار ميگرفت. اين در حالي است که در عمل چنين اتفاقي رخ نداده است. نکته ديگر اينکه مجلسي که طرف مشورت چنين تصميم مهمي قرار نميگيرد مجلس ضعيفي است و بخشهايي از اين ماجرا نيز به ضعف مجلس باز ميگردد.
به هر حال بايد بپذيريم که مجلس دهم مجلس ضعيفي بود و نتوانست مطالبات مردم را برآورده کند. اگر مجلس از قدرت کافي برخوردار بود اجازه نميداد تا به اين اندازه ناديده گرفته شود. دليل اصلي ضعف مجلس نيز اين بود که اين نمايندگان انتخاب واقعي مردم نبودند.
بنده معتقدم از مجلس هفتم به بعد اين رويکرد در کشور وجود داشته و مردم همواره در انتخابات مجلس به انتخابهاي درجه دوم و سوم خود رأي دادهاند و نه انتخابهاي اول خود. در اغلب اين انتخابات افرادي که تاييد صلاحيت ميشدند تنها از يک جريان سياسي خاص بودند و بلکه نوعي گزينش در تاييدصلاحيتها صورت ميگرفت.
به همين دليل نيز مردم از بين گزينههاي موجود گزينههايي که به ديدگاه آنها نزديکتر بود را انتخاب ميکردند.
بهنظر شما اعتراضات اخير چه تاثيري روي انتخابات مجلس آينده خواهد گذاشت؟
بنده از ابتداي انقلاب تا امروز در صحنه سياسي کشور حضور داشتهام و انتخابات زيادي را به چشم ديده ام. با اين وجود هيچگاه مردم را مانند امروز مأيوس از انتخابات نديدهام. در انتخابات رياست جمهوري سال96 شور و شوق زيادي در بين مردم براي حضور در انتخابات وجود داشت که مثال زدني بود.
اين در حالي است که شرايط کشور و وضعيت زندگي مردم به شکلي رقم خورده که اين شور و شوق از بين رفته و مردم مانند گذشته نسبت به حضور در انتخابات اهتمام جدي ندارند. با اين وجود مردم ايران در مقاطع مختلف تاريخ خود نشان دادهاند که مردم آگاهي هستند و به بهدنبال ضعف نظام و کشور، فروپاشي و جنگ نيستند و مسائل داخلي و خارجي را درک ميکنند.
در اعتراضات اخير نيز قاطبه کساني که در خيابان بودند بهدنبال خشونت و تخريب اموال عمومي نبودند. البته کساني هم حضور داشتند که از اين وضعيت سوءاستفاده ميکردند و بهدنبال آشوب و اغتشاش بودند. با اين وجود اعتراضکنندگان اصلي از خشونت دوري ميکردند و بيشتر بهدنبال تحقق مطالبات خود از جمله جلوگيري از افزايش قيمت بنزين بودند.
اعتراضات در انتخابات آينده تاثيرگذار خواهد بود و احتمال کاهش مشارکت وجود دارد. با اين وجود رويکرد شوراي نگهبان در اين زمينه تعيينکننده خواهد بود و اگر شوراي نگهبان سعه صدر بيشتري از خود نشان بدهد و ردصلاحيتهاي گذشته را کنار بگذارد احتمال اينکه مشارکت مردم در انتخابات افزايش پيدا کند وجود خواهد داشت.
ديدگاه شما درباره عدم حضور آقاي لاريجاني و عارف در انتخابات مجلس چيست؟
در طول چهار سال گذشته ما هيچ سخن و عملکردي از آقاي عارف در مجلس نشنيديم. اين در حالي بود که انتظار افکار عمومي و بدنه جريان اصلاحات بيشتر از ايشان بود. بهنظر ميرسد آقاي عارف متوجه اين نکته شده که ديگر در مجلس نميتواند کارساز باشد و به همين دليل در انتخابات مجلس ثبت نام نکردند.
از طرف ديگر آقاي لاريجاني نيز هرچه داشته در مجلس گذاشته و بهنظر ميرسد عمر سياسي ايشان در مجلس به پايان رسيده است. با اين وجود اين دونفر از جمله رجالي هستند که احتمال حضور هر دو نفر در انتخابات رياست جمهوري يا دولت آينده وجود خواهد داشت. در نتيجه نميتوان عدم ثبت نام اين دو چهره سياسي را به منزله پايان کار سياسي آنها قلمداد کرد.
چرا آقاي قاليباف پس از سه دوره حضور در انتخابات رياست جمهوري حالا در انتخابات مجلس ثبت نام کرده است؟
اينکه يک چهره سياسي که در سه انتخابات رياست جمهوري شکست خورده همچنان شانس خود را در انتخابات مجلس امتحان ميکند يک پوئن مثبت است. با اين وجود عملکرد او در دوران مديريت در شهرداري تهران شفافيت لازم را ندارد و با سوالاتي مواجه است.
به همين دليل هنوز مشخص نيست مردم چه واکنشي به حضور ايشان در انتخابات مجلس از خود نشان خواهند داد و آيا عملکرد شهردار سابق را قبول دارند يا خير. با اين وجود آقاي قاليباف با هدف به دست گرفتن رياست مجلس وارد اين انتخابات شده است و اگر اکثريت مجلس آينده در اختيار اصولگرايان قرار بگيرد احتمال اينکه ايشان بهعنوان رئيس مجلس آينده معرفي شوند زياد خواهد بود.
از ثبتنامهاي چهرههاي اصولگرا چنين بهنظر ميرسد که اصولگرايان بهدنبال تسويه اصلاحطلبان از مجلس هستند. آيا در اين رويکرد موفق خواهند شد؟
اين اتفاق به رويکرد شوراي نگهبان و ديدگاه رهبري در اين زمينه بستگي دارد. اگر مانند گذشته چهرههاي اصلي جريان اصلاحات ردصلاحيت شوند، نتيجه تسويه اصلاحطلبان از مجلس خواهد بود. بدونشک اگر اين اتفاق رخ بدهد و اصلاحطلبان نتوانند با همه نيروهاي خود در انتخابات حضور پيدا کنند ضربه سختي خواهد بود.
وزرا و نزديکان احمدينژاد به شکل گستردهاي در انتخابات ثبتنام کردهاند. آيا احمدينژاد با دعوت از وزراي خود به حضور در مجلس بهدنبال اين است که در پشت صحنه به يک چهره تاثيرگذار در مناسبات قدرت در آينده تبديل شود؟
در مرحله نخست شوراي نگهبان بايد درباره پرونده آقاي احمدينژاد و نزديکان ايشان ملاحظه زيادي انجام بدهد و همه مشکلات گذشته که دولت ايشان براي کشور به وجود آورده را در موضوع تاييد صلاحيت نزديکان ايشان لحاظ کند. اگر بخواهند فرد يا افرادي را براي هر انتخاباتي ردصلاحيت کنند قطعا يکي از آنها آقاي احمدينژاد و نزديکان ايشان خواهند بود.
دولت آقاي احمدينژاد با پروندههاي بزرگ اقتصادي مواجه است که هنوز ابعاد اصلي آن براي افکار عمومي مشخص نشده است. از سوي ديگر اگر آقاي احمدينژاد ميخواهد در پشت پرده در مناسبات قدرت تاثيرگذار باشد بايد شرايط آن را نيز داشته باشد. اين در حالي است که ايشان برخلاف رئيس دولت اصلاحات فاقد چنين شرايطي است.
وضعيت رئيس دولت اصلاحات با آقاي احمدينژاد با هم قابل مقايسه نيست و به همين دليل ايشان نميتواند از تاثيرگذاري مهمي در مناسبات قدرت کشور در آينده برخوردار باشد.
در شرايط موجود اصلاحطلبان بايد با چه استراتژي در انتخابات حضور پيدا کنند؟
بايد بين اصلاحطلب واقعي و کساني که اصلاحطلب نيستند اما تلاش ميکنند خود را به اصلاحطلبان نزديک کنند تفکيک قائل شد. بنده معتقدم جريان اصلاحات بايد با تمام قوا در انتخابات حضور پيدا کند و منتظر عملکرد شوراي نگهبان باقي بماند.
اگر شوراي نگهبان چهرههاي اصلاحطلب را ردصلاحيت کند تکليف مشخص ميشود و وارد مرحلهاي ميشوند که بايد کنش سياسي جديدي را آغاز کنند. نکته ديگر اينکه اصلاحطلباني که در انتخابات حضور پيدا ميکنند بايد با شعارهاي اصلاحطلبي حضور پيدا کنند و هنگامي که وارد مجلس شدند بايد به آرمانهاي جريان اصلاحات وفادار باقي بمانند.
اصلاحطلباني که در مجلس حاضر ميشوند اگر نسبت به وضعيت موجود جامعه و نارساييها و ناکارآمديها انتقاد دارند بايد ديدگاه خود را به صراحت خطاب به افکار عمومي و مسئولان کشور عنوان کنند.
اگر اصلاحطلبان ميخواهند دوباره جايگاه خود را در بين مردم پيدا کنند بايد با چنين رويکردي در انتخابات حضور پيدا کنند و يأس و ملالت مردم را به انگيزه و اميد تبديل کنند. حتي اگر يک يا چند نماينده شجاع و مسلط به مسائل کشور در مجلس حضور داشته باشد اما با شجاعت از حقوق مردم دفاع کند جريان اصلاحات ميتواند در مقابل مردم سربلند باشد.
کيفيت حضور اصلاحطلبان در مجلس داراي اهميت زيادي است. به همين دليل نيز جريان اصلاحات بايد براي دوران پس از انتخابات و چگونگي حضور در مجلس و نمايندگي مطالبات مردم از امروز برنامهريزي کند.
انتهای پیام/*