لازم است تلویزیون در خصوص حوادث و رخدادهای مشابه، یکسان رفتار کرده و گزینشی عمل نکند، به این معنا که اگر قرار است تا زمانی که جرم متهم در دادگاه ثابت نشده مجرم محسوب نشود، حتی اگر خودش هم به جرمی اعتراف کرده باشد، مثلا با انتشار چهره، اسم یا ادواتی که جرم با آن اتفاق افتاده خیلی مجاز به نمایش آن نباشد.
پوشش خبری ماجرای اعتراف به قتل محمدعلی نجفی در اداره آگاهی تهران بزرگ، بهت هر بینندهای را برانگیخت. برای نخستین بار پس از وقوع اختلاسها، سرقتها و دیگر اتهامات عمده و متعدد بود که خبرنگار رسانه ملی در اقدامی نامعمول به سراغ آقای نجفی رفته و ضمن گفتوگو با ایشان، از اتفاق دیروز گزارش تهیه میکند؛ روندی که در هیچ یک از رخدادهای مشابه سابقه نداشته است. دکتر محمدمهدی فرقانی، استاد علوم ارتباطات، از رسالت رسانه ملی در بحبوحه رخدادهای اینچنین سخن میگوید.
برداشت شما از پوشش خبری صدا و سیما در خصوص ماجرای اعتراف به قتل آقای نجفی در اداره آگاهی تهران بزرگ چیست؟
به طور کلی میخواهم بگویم پوشش خبری رسانههای سنتی که علیالقاعده در کشور ما تلویزیون است و پوششی فراگیرتر نسبت به دیگر انواع رسانهها دارد، میبایست دارای شیوهنامه ثابت، مشخص و حتی اعلام شدهای باشد.
همچنین لازم است تلویزیون در خصوص حوادث و رخدادهای مشابه، یکسان رفتار کرده و گزینشی عمل نکند، به این معنا که اگر قرار است تا زمانی که جرم متهم در دادگاه ثابت نشده مجرم محسوب نشود، حتی اگر خودش هم به جرمی اعتراف کرده باشد، مثلا با انتشار چهره، اسم یا ادواتی که جرم با آن اتفاق افتاده خیلی مجاز به نمایش آن نباشد.
این رویکرد هیچ فرقی در مورد چپ، راست، سیاستمدار، سلبریتی یا هر کس دیگری ندارد. لذا میبایست یک شیوهنامه ثابت، مشخص و مشتمل بر اصول حرفهای وجود داشته باشد و در چارچوب آن با رخدادهایی چون اتفاق دیروز برخورد شود.
آنچه به نظر میآید آن است که مثلا نمایش آلت قتاله در تلویزیون که خبرنگار به عنوان مدارک جرم در دست میگیرد، در حالی که پلیس هم در شرایطی خاص همچون استفاده از دستکش یا دیگر ابزار مخصوص اجازه لمس و سپس بررسی آن را دارد، یا مستقیما نشاندادن چهره حتی در صورتی که شخص خود به جرمش اقرار کرده باشد، ولی هنوز در حد ادعاست، نه به لحاظ اخلاقی مجاز است و نه به لحاظ حقوقی.
لازم است وجه حقوقی رخداد دیروز را قوه قضاییه پیگیری کند و وجه اخلاقی آن را نیز به عهده اهالی رسانه بگذاریم که در مورد آن حرفهایشان را بزنند و نظراتشان را اعلام کنند. من فکر میکنم که ما در کشور برخوردهای دوگانه به اندازه کافی داریم، با این وجود امیدوارم در هر رسانه فراگیری شاهد این دست برخوردهای دوگانه نباشیم.
پرسش من این است که مثلا اگر گرایش سیاسی آن شخص متفاوت بود، آیا تلویزیون باز همین برخورد را میکرد؟ نمیدانم، من به عنوان یک مخاطب یا شهروند، این ابهام را در ذهن خود میبینم، و وقتی موارد مشابه را مقایسه میکنم متوجه میشوم که متاسفانه این برخورد دوگانه وجود دارد. نتیجه این برخورد دوگانه، آسیبدیدن اعتماد عمومی به رسانه و کماثر شدن آن در افکار مردمی است.
به نظر میرسد وظیفه تلویزیون در چنین شرایطی صرفا اعلام و پخش خبر است و نه حمایت از جریانی خاص به قصد تخریب جریانی دیگر.
بله قبول دارم، البته در اینگونه مواقع وقتی پای یک چهره مشهور و شناختهشده در میان است سطح کنجکاوی عمومی هم بالا میرود و اشتیاق عمومی برای دریافت جزئیات و اخبار بیشتر میشود. در این میان، شاید یک استدلال این باشد که ما برای پاسخگویی به این کنجکاوی دست به این کار زدهایم، منتها بحث من این است که هر رسانهای خصوصا تلویزیون ملی یک کشور میبایست شیوهنامه و اصول مدون، ثابت، شناخته شده و حرفهای خودش را داشته باشد و با همه موارد مشابه، برخوردی یکسان در پیش گیرد. در غیر این صورت، برخوردهای سلیقهای همانگونه که عرض کردم باعث سلب اعتماد عمومی مخاطبان رسانه میشود.
*رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
انتهای پیام/*