آیا شبکههای اجتماعی انتقام جو شدهاند یا در تلۀ انحصارهای رسانهای افتادهاند؟ ابزارها و ظرفیتهای ارتباطی که هدفمند تولید و تکثیر شده است، به ابزاری ضد منافع سازندگان تبدیل میشوند و شاهد مهار جنبشهای دموکراسی رسانهای در جوامع از طریق درگیر کردن آنان به روزمرّگی هستیم، احوال دموکراسی در زمانۀ توسعۀ ظرفیتهای ارتباطی و وفور جنبشهای دموکراسی رسانهای چندان مطلوب نیست.
ایصال نیوز - یکی از مباحث مطرح در ارتباطات توسعه، تمهید تسهیل عرضۀ آراء و عقاید شهروندان از طریق ابزارهای ارتباطی برای یکدیگر، زمامداران و مسئولان است. تمهیدی که به دموکراتیزه شدن واقعی نظامهای مردمسالار منتهی میشود.
دموکراسی در تعریف نگارنده عبارت است از: «یکی از انواع روشهای حکومت به معنای حکومت مردم که در عمل بوسیلۀ آن، اکثریت از طریق فرآیند توافق شده بر خود و اقلیت با لحاظ تدابیری کارکردی در سطوح مختلف نهادهای اجتماعی حکمرانی میکنند و از این طریق نظم اجتماعی هماهنگ با تغییرات و تحولات، دوام خویش را حفظ می کند تا ساختار نظام اجتماعی در راستای تداوم مطلوب زندگی آحاد جامعه، با توافق اجزاء ذیل مفهوم دموکراسی، بوسیلۀ مقبولیت مشروعیت یابد.»
فارغ از ایراداتی که ممکن است از منظر صاحبنظران بر تعریف فوق وارد باشد، آنچه که نویسنده در این مقاله بر آن متمرکز میشود، «جنبش دموکراسی رسانهای» است، جنبشی که در جوامع توسعه یافته، به تدریج جایگاه خود را تثبیت کرده است و با سازماندهی، نهادینه سازی و رسمی سازی خود، اصلاح گر قوانین مرتبط با انحصار رسانهای بوده است تا چند صدایی و صدای خاموشان را جایگزین تکصدایی انحصار طلب کند.
در تعریف اصطلاح «جنبش دموکراسی رسانه ای» آمده است: «جنبشهای رسانه محوری که با هدف مشترک توسعۀ دموکراسی مشارکتی، ضمن حفظ فاصله با یکدیگر، سلطۀ رسانههای شرکتی و سازمانی را به چالش میکشند تا به مدد این تمهید، رشد و تثبیت جایگاه رسانههای جایگزین اعم از رسانههای مستقل، مبارز و شهروندی تسهیل شود.»
آنچه که در جوامع توسعه یافته در رابطه با جنبشهای دموکراسی رسانهای توجه صاحب نظران را به خود جلب کرده، تلاش این جنبشها برای تثبیت جایگاه خود و مداخله در امر قانون گذاری و اعمال نظر به رغم تلاشها و کارشکنیهای گسترده برای حفظ انحصار رسانهای ست.
جنبش مطبوعات آزاد، مرکز دموکراسی رسانهای، جنبش آرمان مشترک، مرکز رسانه ها و دموکراسی و جنبش اصلاح رسانه از جملۀ تلاشها برای تثبیت جایگاه رسانههای مستقل است. تلاشهایی که با هدف کند کردن، متوقف کردن و معکوس کردن روند مالکیت انحصاری رسانهها، به موفقیتهای چشمگیری نیز رسیدهاند.از منظری دیگر، شبکههای اجتماعی نوظهور و در حال گسترش را نیز میتوان نمونۀ دیگری از جنبشهای دموکراسی رسانهای قلمداد کرد.
اگر بپذیریم که حداقل در یک دهۀ اخیر، جوامع در حال توسعه، به مدد نمونههایی از این جنبشهای دموکراسی رسانهای، دستخوش تحولات سیاسی، اجتماعی گستردهای بودهاند، حال سؤال این است که چرا در این جوامع، یا از منظری دیگر، در جوامع بسته یا نیمه بسته، ظرفیتهای ارتباطی به تعمیق و تثبیت دموکراسی منجر نشده است. تلاطم، بیثباتی، نزاع، جنگ داخلی، همهمه، هرج و مرج و اکتفا به ظواهر دموکراسی در جوامع مذکور، نتیجۀ چیست؟ جوامعی که به مدد توسعۀ شبکههای اجتماعی، مرجعیت رسانههای خبری رسمی را به چالش کشیدهاند و دیکتاتوریها و انحصار طلبیها را کنترل کردهاند یا با فراخوانهای اجتماعی و انقلاب، سرنگونی حکومتهای خودکامه را دنبال کردهاند.
این گزاره که سالهاست رسانههای رسمی در بسیاری از مناطق جهان متأثر از قواعد سرمایهداری و حق رسانهداری صاحبان سرمایههای سیاسی، فرهنگی اجتماعی و اقتصادی، پوشش خبری هدفمند و دروازهبانی شده را دنبال میکنند، چندان جای تردید و ابهام ندارد امّا براستی چرا با توسعۀ ظرفیتهای ارتباطی و تلاش بیصدایان و خاموشان، برای ابراز وجود و اثرگذاری، در نقطه ای از جهان شاهد تلاشهای هدفمند، سازماندهی شده و اصولی ذیل عنوان جنبشهای دموکراسی رسانهای هستیم حال آنکه در نقطه ای دیگر، آنچه که نگارنده، شبه جنبشهای دموکراسی رسانهای مینامد، همهمه، هرج و مرج و بی ثباتی را رقم زده اند.
آیا رسانه صرفاً ظرف و ابزاری تهیست که کارکردش با ورود فرهنگها و جوامع به آن، رنگ و بو و هویّت میگیرد، به سخن دیگر آیا رسانه در ذات خود، صرفاً یک ابزار است یا یک رسانه، خود پیام است یا حتی فراتر از آن، در پندار توطئه، رسانه یک سلاح جنگی نرم و هدفمند است؟
آنچه که نگارنده در جوامع در حال توسعه یا از منظری دیگر، در جوامع بسته یا نیمه بسته مشاهده میکند، فرسنگها فاصله دارد با آنچه که در کشورهای توسعه یافته، جنبشهای دموکراسی رسانهای به ارمغان آوردهاند.
انبوهی از کانالهای تلگرامی، اینستاگرامی، فیسبوکی، واتساپی و امثالهم با بازار عظیمی از فروش لایک و بازدید و مشارکت فعال رباتها، افسار افکار عمومی را در بسیاری از کشورها به دست گرفتهاند و در روزمرّگی و روند قابل تأملی، تهییج افکار عمومی در جهت بی ثباتی و هرج و مرج را رقم زدهاند.
بر این اساس، متأسفانه، از گروه های تروریستی گرفته تا مالکان شرکتهای چند ملیتی با سرمایه گذاری گسترده بر بستری که می توانست به تعمیق دموکراسی و توسعۀ جوامع بیانجامد، جریان سازیهای کاذب رسانهای را به دست گرفتهاند و همراه با خاموشان بومی جوامع بسته که در پی فرصتی برای انتقام سالها دیده نشدن و شنیده نشدن بودند، ثبات کشورها را به چالش کشیدهاند و برای جوامع تولید مسائل پی در پی میکنند.
نظامهای توتالیتر و دیکتاتوریهای خودکامهای را تصور کنید (به طور مثال، پادشاهیهای عربی خاورمیانه) که سالها، به مدد انحصار، سرکوب و غلبه، حکمرانی کردهاند و با نادیده گرفتن حقوق ملّتها، خشم فروخوردهای در نهاد ایشان انباشت کردهاند. مجموعهای از عوامل دست در دست یکدیگر میدهند و توسعۀ ظرفیتهای ارتباطی، امکان ظهور و بروز سرکوب شدگان را فراهم میکند، علی القاعده این ظرفیتهای ارتباطی باید بستر ساز تعمیق دموکراسی و مهار دیکتاتوری باشند و توسعۀ جوامع را تسهیل کرده، رسانه های انحصاری، یکسویه و شرکتی را به انزوا برند، لیکن نسیمهای بهاری به مدد ظرفیتهای ارتباطی شروع به وزیدن میکنند، دیکتاتوریهای خودکامه و جبّار، یکی پس از دیگری سقوط میکنند و نظامهای سیاسی توتالیتری که پایانی برای خود متصور نمیشدند، یکی پس از دیگری فرو میریزند و همه چیز مهیای ایجاد یک نظم دموکراتیک می شود؛ به ناگاه، این بازی به هم می خورد، هرج و مرج و ترور جای دیکتاتوری را می گیرد و بی ثباتی و ویرانی، جایگزین ثبات غلبه محور می شود. آثار تمدّنی ویران شده و توسعۀ کشورها سالها متوقف می شود.
براستی در این چهارچوب تصوری، آیا جنبشهای دموکراسی رسانه ای در تلۀ خودکامگان گرفتار می شوند یا در جوامع بسته، «شبه جنبشهای دموکراسی رسانهای»، افق نهادمندی، اثرگذاری قانون مند و آینده متعالی را برای خود ترسیم نمی کنند و حیات خود را در جنجال، هیاهو، شبه افشاگری، انتشار اخبار دروغ و شایعه سازی می بینند.
براستی چه می شود که سازماندهی سیاسی برای قانون گذاری به منظور دموکراتیزه کردن نظامهای سیاسی و طلب مشارکت عامه، جای خود را به هدایت افکار عمومی، تهییج اجتماعی کور و مقطعی، تخاصم، تقابل، نزاع و نابودی طلبی میدهد.
چرا مردم در بسیاری از پادشاهیهای خودکامه منطقۀ غرب آسیا که پس از سالها تحمل درد آور دیکتاتوریهای متظاهر، با وزیدن نسیم بهاری، شاهد به چالش کشیده شدن و بعضاً سقوط دیکتاتوریها بودند، هنوز که هنوز است طعم شیرین، ثبات، دموکراسی و توسعه را نچشیده اند، بعضاً به ورطۀ جنگ داخلی کشیده شدهاند و نخبگان سیاسی و اجتماعیشان برای ثبات نسبی جوامعشان، شبانه روز تقلّا میکنند.
اگر قرار جنبشهای دموکراسی رسانهای، تلاش در راستای کمرنگ کردن توان و جایگاه نظامات رسانه ای دو سطحی ست که سالها تلاش کردهاند رسانههای وابسته و پیشگام عرصۀ خبر و اطلاع رسانی باشند و رسانههای مستقل را کم توان و دنباله رو جلوه دهند، چرا شبه جنبشهای رسانهای در جوامع در حال توسعه درگیر جنجال، همهمه، هرج و مرج، مد افشاگری و بیهدفی شدهاند و خود نیز با نادیده گرفتن شاخصهای انتقادی، در حال حل شدن در نظام سرمایه داری جهانی برای بهره مندی از منافع کوتاه مدّت مادّی هستند و به ارتزاق و طرح خود در فضای رسانهای بسنده کرده اند؟
البته، نگارنده قصد ندارد تلاشها در راستای قانونمندی، نهادسازی و توسعهطلبی رسانههای مستقل بویژه تثبیت جایگاه چنین رسانههایی را در جوامع در حال توسعه انکار کند، تلاشهایی که البته نقد دولتی بودن و شبهمدنی بودن نیز به آن وارد است؛ امّا مسئله این است که چرا صدای مسلط شبه جنبشهای دموکراسی رسانهای، صدای هرج و مرج، جنجال، هیاهو، تهییج و بیثباتی ست؟
براستی آیا این جنبشها، در حال انتقام سالها سرکوب، دیده نشدن و شنیده نشدن هستند یا شبه جنبشهای دموکراسی رسانه ای در کشورهای در حال توسعه، در حال فراهم کردن مقدمات ایجاد سازه هایی نو و ثبات و توسعه ای متفاوت از آنچه تا کنون در مجامع علمی تعریف شده است، هستند؟
آیا شاهد ذبح دموکراسی در مجازستان هستیم؟
آیا ابزارها و ظرفیتهای ارتباطی که هدفمند تولید و تکثیر شده اند، خود به ابزاری ضد منافع سازندگان تبدیل شده اند و شاهد مهار جنبشهای دموکراسی رسانه ای در جوامع به مدد سرکوب و از طریق درگیر کردن آنان به روزمرّگی هستیم؟
وضعیت دموکراسی در زمانۀ توسعۀ ظرفیتهای ارتباطی و وفور جنبشهای دموکراسی رسانه ای چگونه است؟
نگارنده به شبکههای اجتماعی حق میدهد، این شبکهها، خشم فروخورده و بغض سالها دیده نشدن و شنیده نشدن را به میدان آوردهاند امّا این یک دعوت عام است، شبکههای اجتماعی روحیۀ انتقامجویی خود را کنترل کنند، از تلۀ رسانههای انحصاری و متنفذان مسلط رهایی یابند، به انحصارهای رسانهای، اجازۀ جلوۀ شبکههای اجتماعی به عنوان تهدیدی برای جوامع را ندهند و در راستای تعمیق دموکراسی متحد شده، گام بردارند تا ثبات و توسعه کشورها بازیچه نزاع و اقدامات تلافی جویانه نشود و جنبشهای دموکراسی رسانهای، بیش از پیش جایگاه خود را در جوامع در حال توسعه تثبیت کنند.
به هر حال، نگارنده معتقد به اضمحلال دموکراسی در مجازستان است و برای حل این مسئله، جنبشهای دموکراسی رسانهای را دعوت به بازنگری، تأمل، ترسیم اهداف و حسابگری میکند. مجموعۀ فعالیتهایی که به سازماندهی در راستای ترویج مشارکت هدفمند و قاعده مند عامه در رسانه های محلی شود و ملّی و جهانی اندیشیدن را در رسانه های محلی و شبکه های اجتماعی تشویق کند تا تمهیدات اصلاحگر جریان ساز شده و تمهیدات رادیکال به حاشیه رانده شوند و جایگاه جنبشهای دموکراسی رسانهای در جوامع در حال توسعه، تثبیت شده، دموکراسی در این جوامع تقویت شود.
انتهای یادداشت /*
*روزنامه نگار - مدیر مسئول ایصال نیوز