پیش از آنکه وارد مبحث « عکاسی بحران » شویم باید نخست بحران را بشناسیم. در واقع بحران چیست؟ بر چند نوع است؟ از چه زمان یک منطقه یا شرایط محیطی بحرانی میشود، و ما چگونه وارد مرحله بحران میشویم؟ و درآخر اینکه « عکاس بحران » کیست؟
تعریف مرحله بحران
بهطورکلی هرگاه شرایط اجتماعی، سیاسی، فردی و جغرافیایی از حالت عادی خارج شده و در اثر علت یا عوامل خاصی بهصورت ناگهانی یا فزاینده وارد مرحله خطرناک شود، به گونهایکه برای کنترل اوضاع، نیاز به انجام اقدامات ضروری باشد، یعنی وارد مرحله بحران شدهایم.
عکاسی بحران
عکاسی از بحران تاریخی دارد برابر با اتفاقاتی که در جایجای کرهخاکی افتاده است؛ جنگها و بلایای طبیعی همواره دو موضوع اصلی عکاسی در حوزه بحران بودهاند. جنگهای انفصال آمریکا ، جنگهایجهانی اول و دوم ، پاکسازیهای قومی و نژادی ، سیل ، زلزله ، فوران آتشفشانها و خشکسالی را میتوان ازجمله موضوعاتی دانست که همواره موضوع بحث و سوژههای اصلی عکاسان بحران بودهاند. پس به زبان ساده میتوان گفت هر شخصی که عکسی را با استفاده از ابزار با قابلیت ثبت تصویر ( دوربینهای عکاسی یا دوربینهای تلفنهایهوشمند همراه ) از یک بحران ثبت کند و آن عکس قابلارائه به رسانه یا مجامع علمی باشد، آن فرد در لحظه « عکاس بحران » نامیده میشود ولی قطعا یک عکاس حرفهای در زمینه بحران نیست، زیرا به واسطه خوششانسی و با حضور در محل یا زمانی خاص توانسته عکسی را بگیرد که نتیجه یک بحران بوده است. فرد مذکور به خواسته خود وارد محل بحران زده نشده، پس به چه کسی عنوان حرفه ای « عکاس بحران » داده میشود؟
در گفتوگوهای روزمره حرفهای به فردی گفته میشود که در یک زمینه/ فعالیت خاص بسیارخوب عمل میکند و درمقابل فردیکه بهتازگی کاری را آغاز کرده آماتور نامیده میشود. پس ابتدا لازم است به توضیح مختصری درباره دو واژه حرفهای و آماتور بپردازم. هر فردیکه از راه شغل یا حرفه خاص امرارمعاش کند و هزینههای زندگی او از آن حرفه تامین شود « حرفهای » گفته میشود. بهعنوانمثال اگر شخصی به مدت بیستسال در حرفهای خاص مثلا عکاسی طبیعت فعالیت کند اما مخارج زندگی خود را بهشیوه دیگری (مثال: رانندگی) تامین کند، به او « عکاس آماتور طبیعت » اطلاق میشود.
بنابراین با توجه بهآنچه در بالا گفته شد، عکاس بحران فردی است که مخارج زندگیاش را بهواسطه « حضور خودخواسته » در مکانهای بحرانزده تامین میکند.
حال این فرد ( عکاس بحران ) باید دارای چه ویژگیها یا تعلیماتی باشد که بتواند مدتزمان طولانی در جنگها و اتفاقات مختلف حضور داشته باشد و تا جایی که امکان دارد، زنده بماند؟…
این سؤال را میتوان دروازه ورودی به بحث اصلی « عکاسی بحران » دانست.
عکاسی بحران
همانطور که در مقدمه این مقاله به آن اشاره کردیم، بحران شکلهای گوناگونی دارد که جنگ فقط یکی از انواع بحران است. سیل، زلزله، فوران آتشفشان، آتشسوزیهای گسترده مانند آتشسوزی مناطق جنگلی، شورش، اعتصابات سراسری، نسلکشی و پاکسازیهای قومیتی، گردبادهای دهشتناک مانند متیو و کاترینا را میتوان از اصلیترین اشکال بحران دانست که عکاسان بحران در سراسر جهان آنها را پوشش میدهند و متاسفانه هر روز شاهد تصاویر زیاد و تلخی از این اتفاقات هستیم.
عکاسی بحران
عکاسی از بحران را میتوان یکی از مهمترین شاخههای عکاسی مطبوعاتی دانست. اما فردی که وارد این رشته تخصصی میشود باید آموزشهای خاصی را سپری کند که به آن اصطلاحاً « دوره آموزش زندگی و هنر زندهماندن در شرایط سخت » میگویند. اگر فردی این دوره را طی نکرده باشد، به هیچ عنوان نمیتواند از طرف رسانههایی که براساس استانداردهای ژورنالیسم بینالملل کار میکنند، ماموریتی برای پوشش یک بحران بهدست آورد.
تجربه شخصی
در سال ۲۰۰۶ و سهسال پساز آنکه این دوره را در کشور انگلستان آموزش دیدم، از طرف خبرگزاری رویترز برای پوشش بخشی از جنگ معروف به جنگ ۳۳روزه حزب الله لبنان و اسرائیل، عازم کشور لبنان شدم و آنجا بود که پی به ضرورت آموزش عکاسی بحران بردم. زیرا پس از گذراندن این دوره متوجه برخی اشتباهاتی شدم که در سال ۲۰۰۳ و در ماموریتم برای پوشش زمینلرزه شهر بم انجام داده بودم. اشتباهاتی که ممکن بود در مواردی کار کل گروه خبری خبرگزاری رویترز را تحتتاثیر قرار دهد.
شاید پیش ازهرچیز این سوال مطرح شود چرا گذراندن چنین دورهای برای عکاس بحران الزامی است؟
آیا عکاسی مطبوعاتی در شرایط بحرانی مملو از خطر نیست و مگر شخصی که این شغل را انتخاب میکند، نباید سرنترسی داشته باشد؟
پاسخ این سوالها مثبت است ولی رمز اصلی در یک کلمه نهفته است « نترس ».
پس در ادامه به شرح و توضیح مواردی خواهم پرداخت که عکاس بحران باید با آنها آشنا باشد.
عکاسی بحران
ترس و انواع آن در عکاسی بحران
در علم روانشناسی دو نوع ترس وجود دارد: الف) ترس حقیقی ب) ترس کاذب
« ترس حقیقی » به آنچه گفته میشود که فرد در برابر خطر از خود محافظت میکند. در ترس حقیقی شخص میداند باید باتوجه به هشدارهای افراد مسئول در گروه یا راهنمای محلی انجام وظیفه کند و به این موضوع آگاهی دارد هر کاری که باعث آسیب وی ( عکاس گروه ) شود، تاثیر مستقیمی بر نتیجه تلاش گروهی آنها خواهد داشت. این گروه میتواند یک گروه منسجم خبری باشد یا یک گروه خبری که تحت مسئولیت و زیرنظر مسئول رسانهای یک گروه نظامی یا شبههنظامی تشکیل شده یا حتی یک گروه کاملا نظامی یا شبه نظامی؛ که وی برای انجام ماموریتی خاص همراه آنهاست.
در اصطلاح رسانهای به این وضعیت « Embed » گفته میشود. عکاس آموزش دیده بحران میداند برای کشته شدن پا به میدان نگذاشته بلکه برای کمک به دیده شدن جنگ، خشونت انسانی یا بلایای طبیعی و روایت سرگذشت انسانهایی در میدان حاضر شده است که ذاتاً دوست نداشتهاند در آن شرایط باشند، پس هیچگاه کاری انجام نمیدهد که منجر به مصدومیت یا مرگ خود شود.
عکاسی بحران
« ترس کاذب » همانگونه که از نامش پیداست، به ترسی گفته میشود که « دروغین » است. اصولا این ترس پیشاز حرکت عکاس به سمت منطقه یا شرایط بحرانزده خودنمایی میکند و میتوان از آن بهعنوان « تابلوی ایست » برای عکاس نام برد. سوالاتی ماننداینکه « اگر به جنگ بروم، در انفجار گلوله خمپاره، پا یا دست خود را از دست خواهم داد؟ اگر به منطقه زلزلهزده بروم، زیر آوار گرفتار میشوم؟ و اگر چنین اتفاقی نیفتد، در اثر سرما یا نبود غذا و… از پا درخواهم آمد؟ اگر به منطقه سیلزده بروم در اثر یک سیل ناگهانی کشته خواهم شد؟ اگر با جنگجویان به سمت جلو حرکت کنم دشمن منرا خواهد کشت؟ » و موارد دیگری از این دست زائیده « ترس کاذب » هستند و عموما سراغ افرادی میآیند که آموزش عکاسی بحران را ندیدهاند. درواقع دوره آموزشی عکاسی بحران همهچیز به عکاس یاد میدهد به جز عمل عکاسی !
زمانیکه عکاس این دوره را سپری میکند، ابزار کار خود را بهخوبی میشناسد، از قابلیتهای فنی و تکنیکی بالایی در کار خود برخوردار است و آنچه باید بداند هنر زنده ماندن در شرایطی است که هیچکس در حالت عادی و زندگی روزمره خود آنها را درک و تجربه نمیکند. عکاس بحران این دوره را سپری میکند تا بتواند فردی کاربردی و مفید برای همکاران خود و دیگر کسانی باشد که در محل و شرایط بحرانی، خودخواسته یا ناخواسته حضور پیدا کرده یا گرفتار آمدهاند.
کار گروهی در عکاسی بحران
تسلط بر ابزار کار، شناخت ترس، آگاهی کامل از شرایط محیطی، تجربههای چندساله و … هیچکدام نمیتوانند از عکاس بحران فرد خاص بسازند. تنها عاملی که تاثیر مستقیم بر عملکرد وی دارد، آگاهی و اشرافکامل به کار گروهی است. هرچه مسلط باشید، هرچه در جنگها و دیگر بحرانهای طبیعی و انسانی بهعنوان عکاس تجربه کسب کرده باشید اما اگر کار گروهی را بلد نباشید یا از انجام آن سرباز بزنید یا حتا – تاکید میکنم- اگر موفق به ثبت مهمترین و بهترین عکس تاریخ از یک واقعه خاص شوید، بهراحتی از گروه کنار گذاشته خواهید شد. در اینجا بد نیست برای مثال خاطراتی را از دو تجربه شخصی طی کار گروهی در لبنان و پاکستان بیان کنم.
سال ۲۰۰۶ در « جنگ ۳۳ روزه حزبالله لبنان و اسرائیل » وقتی از شمال لبنان عازم جنوب یعنی نزدیکترین محل به خط مقدم بودم، شب قبل از عزیمت به شهر « سور »، رئیس عکس خاورمیانه خبرگزاری رویترز به من گفت « هر روز صبح که بیدار میشوی، به من زنگ میزنی و میگویی: سلام جک من زنده هستم، صبحبخیر و هر شب زنگ میزنی و میگویی سلام جک من زنده هستم، شببخیر. »
نکته دیگری که به من گفت این بود « اگر دیدی خارج از کمپی که در آن مستقر هستی، اتفاقی افتاده که بسیار مهم است، قبل از رفتن به محل با من تماس میگیری و میگویی چه خبر است و در کجاست. بعد از آن با تو تماس خواهم گرفت و میگویم که میتوانی بروی یا نه. » مطمئن هستم آن روزها اگر غیر از این رفتار میکردم، بعد از انجام ماموریت یک ماهه یا شاید در میانه کار مرا به کشور خودم برمیگرداندند و آن عمل لکهسیاهی در رزومه کاری من ثبت میشد.
در کشور پاکستان، بیست و هشتمین روز ماموریتم، در جاده از سمت اسلام آباد و در مسیر منطقه سیلزده شمال پاکستان بودم، در پاکستان روزی دوبار به منطقه میرفتم، صبح و عصر، برای آن روز هم برنامههایی برای عکسبرداری داشتم که نیمی از آنها باید صبح انجام میشود و نیمی دیگر عصر همان روز.
در منطقه دیگری از شمال پاکستان تلفن همراهم زنگ خورد. پشتخط رئیس وقت عکس پاکستان خبرگزاری رویترز؛ ادریس لطیف، بود و بعد از سلام یکراست سر اصل مطلب رفت و از من پرسید « کجا میروم؟، ولی هیچ وقت نپرسید چه وقت برمیگردم. » به من گفت « خیلی سریع عکاسی کن و برگرد. » بعد از بازگشت به من توضیح داد « چون من یک خارجی هستم و بهدلیل مشکلاتی که برای خارجیها در پاکستان و افغانستان پیش آمده است، نباید به هیچعنوان دوباره به منطقه برگردم و گفت دو روز باقیمانده از سفرت را در اسلامآباد خوش بگذران و تفریح کن و در اولین فرصت به ایران برگرد. »
دو مثال بالا نمونههای بارزی از کار گروهی در شرایط بحرانی هستند و این نکته را بیان میکنند حتا اگر عکس یا عکسهایی را از دست بدهید اما باید تابع و مطیع فرمانده یا رئیس گروه بود.
عکاسی بحران
ابزارشناسی
« ابزارشناسی » به همان اندازه مهم است که بلد بودن عکاسی، دانستن زبان خارجی، گذراندن دوره هنر زنده ماندن در شرایط سخت و… مهم است. وقتی تصمیم به عزیمت به منطقه جنگی یا بحرانزده میگیرید، باید بدانید زیباترین خاطرات شما در بدترین شرایط زندگی که هیچ فردی حاضر به ماندن یا ورود به آن شرایط نیست، شکل میگیرد.
من برای این نوع زندگی اصطلاحاً « زندگی لاکپشتی » را انتخاب کردهام و همان طور که از نامش پیداست « خانهتان شما پشت شما قرار دارد » این یعنی باید بدانید چگونه لوازم خود را انتخاب کنید که وقتی در مکانی عاریاز لوازم زندگی قرار گرفتید، نهتنها بتوانید زنده بمانید و نیاز به کمک کسی نداشته باشید بلکه در موارد ضروری بتوانید به دیگران هم کمک کنید. خوب است بدانید عکاسی از بحران وقتی به بهترین خاطره حرفهای شما بدل خواهد شد که نقش یک حلقه از زنجیری را بازی کنید که در تعامل با دیگران شکل زنجیر به خود میگیرد، شما نباید مانند گروهخونی باشید که فقط میتواند از دیگران کمک دریافت کند، بلکه باید مانند پایگاهی باشید که نهتنها در موارد ضروری نیاز خود را از دیگران تامین میکند بلکه دیگر افراد گروه هم خیالشان راحت است که فردی کنار آنهاست که در موقع لزوم به یاری آنها خواهد آمد. درواقع زندگی عکاسانه در بحران مانند زندگی خانوادگی است، هیچکس نیاز به دیگری ندارد درعینحال همه به هم نیاز دارند.
شما وقتی میتوانید بگویید ابزار خود را درست انتخاب کردهاید که پس از بازگشت از ماموریت بدانید هیچ شیء یا وسیلهای در زمان کار بلااستفاده در کیفتان نبوده است. فرایند شناخت و انتخاب لوازم از انتخاب کولهپشتی شما آغاز میشود. کولهای که انتخاب میکنید نه آنقدر کوچک باشد که برخی لوازمتان در آن جا نشود و نه آنقدر بزرگ که لوازم تعبیهشده در آن بر اثر تکانهای ناگهانی برهم بریزد. درواقع انتخاب سایز درست کولهپشتی مساوی است با وزن کمتر از حدنیاز.
شما بهعنوان عکاس نباید در کوله پشتی خود جایی برای دوربین و لنزها درنظربگیرید چون دوربینها باید دم دستتان باشند و لنزها در جیب کیف مخصوص کمری یا جلیقه خبرنگاری شما جای بگیرند. در واقع اصطلاح « ابزارشناسی » برای عکاس بحران به معنی شناخت لنز و دوربین نیست بلکه به معنی شناخت درستترین لوازم برای همراهی در یک ماموریت کاری است.
آگاهی به اهمیت سلامتی و بهداشت فردی
وقتی « سلامت » نباشید یعنی نمیتوانید کارتان را انجام بدهید و وقتی کاری انجام ندهید یعنی بازی را باختهاید. به این نکته توجه داشته باشید هیچوقت نمیتوانید از گروه یا افراد حاضر در محل بحران، انتظار کمک برای آب آشامیدنی داشته باشید، در منطقه بحرانی هر فرد باید بتواند زنده و سلامت بماند و اگر لازم شد بتواند به دیگران هم کمک کند. پس باید مطمئن باشد آب آشامیدنی سالم در اختیار خواهد بود. برای اطمینان چیزی لازم نیست جز قرصهای تصفیهکننده آب.
در بیان کلی، داروها باید نخستین اقلامی باشند که در کیف شما جای میگیرند. اینرا بدانید اگر بهترین عکاس دنیا هم باشید ولی در برابر بیماریها نتوانید از خودتان محافظت کنید، مهارت شما در عکاسی به هیچ دردی نخواهد خورد.
بیمه
به عنوان عکاس بحران نمیخواهید در ماموریتی که به سر میبرید، آخرین ماموریت شما باشد، پس باید قبل از عزیمت به منطقه بحرانزده به فکر بیمهای باشید که در صورتنیاز تمام ضروریات شما را پوشش دهد؛ اعم از دارو، درمان، جراحی و مراقبتهای بیمارستانی و …
درواقع با انتخاب درست بیمه، مقدار زیادی از پولتان را که برای انجام ماموریت باید خرج شود نه انجام امور پزشکی، پسانداز کردهاید.
عکاسی بحران
خلاقیت در مدیریت منابع مالی
مهمتر از دانستن و مهارت عکاسانه در شرایط بحران « خلاقیت داشتن در مدیریت منابع مالی است » شما باید بتوانید پول خود را به شکلی خرج کنید که در میانهراه با مشکل مالی روبهرو نشوید. دانستن این نکته ضروی است در منطقهای که بحران حکمفرماست، دزد حضور دارد و آنها بهخوبی میدانند خبرنگارها پول نقد همراهشان دارند. اگر کمتر از نیازتان پول بردارید، با مشکل روبهرو خواهید شد، اگر بیشتر از حد همراه داشته باشید بهراحتی نمیتوانید پولتان را در جایی ایمن نگهداری کنید، بنابراین برآورد نسبتاً دقیق مالی یکی از مهمترین مسائلی است که پیشاز هرچیز باید انجام دهید. برای آنکه در این کار موفق باشید، میتوانید با دوستان یا همکارانی که در محل هستند، تماس بگیرید و در مورد قیمت محل اقامت، تاکسی، راننده، راهنمای محلی و دیگر موارد از آنها اطلاعات کسب کنید. همچنین باید برنامه مشخصی برای ماموریت خود تعریف کنید تا بتوانید با پولی که همراه دارید به بهترین روش کارتان را انجام دهید. به عنوانمثال یک جدول با خانههایی مشخص در ذهن خود داشته باشید و هر وقت که یک خانه پر شد، سراغ خانه بعدی بروید. اگر در منطقهای ماموریتتان را انجام دادهاید، ماندن در آنجا برابر است با خرج پول بیشتر، پس سعی کنید بلافاصله بعد از اتمام کارتان، سراغ خانههای دیگر جدول بروید تا منابع مالی خود را بیدلیل از دست ندهید.
خلاقیت در مدیریت منابع غذایی
در شرایط بحران زده، غذا و منابع غذایی نقش بسیار مهمی در پیشرفت کار شما بازی میکنند اما موضوعی که نباید از آن غافل شد « دفع منابع غذایی مصرفشده » توسط شماست. خود را در شرایط بحرانی پساز یک زمینلرزه گسترده تصور کنید. برای زنده ماندن چه کاری انجام خواهید داد؟ قبل از رسیدن به مکان بحرانزده به چه چیزی فکر خواهید کرد که هم انرژی شما را تامین کند و هم همراه داشتن آن دردسر نداشته باشد؟ برای درک بهتر این موضوع مثالی میزنم.
سال ۲۰۱۰ پس از وقوع زمینلرزه شمال ترکیه از طرف خبرگزاری رویترز برای کمک به تیم خبری، عازم آنجا شدم. بعد از رسیدن به شهر خوی در شمالغرب ایران و پیشاز عزیمت به سمت مرز، برای ورود به ترکیه مقادیر مناسبی آجیل شامل کشمش، مغر گردو، توتخشک و خرمای خشک خریداری کردم. وقتی به شهر ارجیش در شمال ترکیه رسیدم، مشکل آب آشامیدنی نداشتم و از محلیهای آنجا دو قرص نان حجیم تهیه کردم. بهدلیل نبود سرویسهای بهداشتی باید راهی پیدا میکردم که نیاز به دفع موادغذایی به صورت خشک نداشته باشم چون با ریسک بالا همراه بود ولی میدانستم برای دفع مایعات در هر شرایطی میشود راهی پیدا کرد. بنابراین هر روز صبح مقداری از آجیلی را که همراه داشتم، با کمی از نان حجیم و مقادیر زیادی آب میخوردم، این کار باعث میشد آب، خمیر نان را حجیم تر کند و به من حس سیری کاذب بدهد، قند کشمش، توت و خرما باعث میشدند مشکل افت قند خون پیدا نکنم و انرژی آنها به من کمک میکرد بتوانم تمام مدت شبانهروز کار کنم و درنهایت تنها چیزی که از من دفع میشد، مایعات بود. مدیریت منابع غذایی آنقدر مهم است که اگر نتوانیم خلاق باشیم، میتواند تاثیر مستقیمی بر روند انجام ماموریت ما بگذارد.
عکاسی بحران
خلاقیت در مدیریت زمان
هرچه عکاس ماهری باشید اگر نتوانید زمان خود را باتوجه به محدودیتها مدیریت کنید و اولویتهای کاری خود را نشناسید، نمیتوانید کارتان را به سرانجام برسانید.
سال ۲۰۱۶ برای آژانس عکس سیپا پرس فرانسه و به منظر پوشش تصویری عملیات آزادسازی شهر فلوجه به کشور عراق رفتم. وقتی برای یک آژانس عکس کار میکنید، باید بدانید بیشاز هر چیز، تکیه بر دوستان یا خبرنگاران حاضر در محل برای انجام ماموریت شما ضروری است. همچنین باید بدانید منابع مالی بسیار کمی در اختیار دارید، آنقدر کم ممکن است نتوانید برای ارسال عکسها از ماهواره کمک بگیرید زیرا هزینه ماهواره حداقل برای هر مگابایت ۱۰دلار آمریکاست ( البته این قیمت مربوط به چند سال قبل بوده و در حالحاضر احتمالا بیشتر شدهاست ) پس باید پساز هر روز سفر از شهر بغداد به فلوجه، دوباره به بغداد بازمیگشتم تا در هتل و با استفاده از اینترنت عکسها را ارسال کنم. از این موضوع به خوبی آگاهی داشتم هر شب نمیتوانم تماموقت در فلوجه بمانم بههمیندلیل عکسهای زیادی را از دست خواهم داد، عکسهایی که تخیل آنها هنوز همراه من است ولی جنگ یک خبر بود و لازمه عکاسی جنگ و عکاسی خبری سرعت است، اگر در فلوجه میماندم، مسلما تصاویر بسیار خوبی از نبرد و نیروهای ارتش و مردمی عراق میتوانستم به ثبت برسانم ولی یک چیز بزرگتر را ممکن بود از دست بدهم « یعنی انتشار تصویری با خبر آزادی فلوجه ».
آنروزها شایع شده بود شهر را در دو روز آینده از ستیزهجویان داعش پس خواهند گرفت و من هم در انتظار وقوع همان خبر، تا اینکه اتفاق اصلی به وقوع پیوست، شهر از ستیزهجویان داعش بازپس گرفته شد و بعد از آن عکسی از من بر صفحه اول روزنامه فرانسوی «فیگارو » به چاپ رسید. اگر نمیتوانستم اولویتهای خبر را درک کنم و اگر در برابر عکس آنقدر خودخواهانه عمل میکردم که در فلوجه بمانم، مطمئن هستم تصاویر زیادی را برای «خود» ثبت میکردم ولی در کار خبر و عکاسی بحران و جنگ قرار نیست عکس یا عکسهایی را برای «خود» به ثبت برسانیم، قرار بر این است تصاویر را برای رسانه ها ثبت کنیم.
عکاسی بحران
موارد بسیار دیگری در « عکاسی بحران » هستند که بیان آنها در حوصله این مقاله نمیگنجد ولی در یک جمعبندی موجز باید بگویم، « عکاسیجنگ » و « عکاسی بحران » نقطه تلاقی هنر عکاسی، مهارت کاری، جهانبینی عکاس و برآورد بحران است و شما باید به عنوان « عکاسی بحران » بتوانید از زیر بار تجمع تمام اینها جان سالم به در ببرید و بدانید اگر یک روز از دست گرفتن دوربین برای شما گذشته باشد اما آگاه به هنر زنده ماندن در شرایط سخت و خطر ناک باشید، کیلومترها از فردی که سالهاست عکاسی میکند ولی از این هنر بیبهره است، جلو خواهید بود.
*عکاس مطبوعاتی
انتهای مقاله /*