مقامات رسمی بايد جامعه و مردم را نسبت به مسئله و آينده ورزش كشور آگاه كرده و همراهی عمومی را نيز كسب كنند.
تعليق حضور تيمهاي فوتبال ايراني در مسابقات باشگاههاي آسيا، بخش كوچكي از بحراني است كه در انتظار ورزش ايران است. اين بخش حتي كوچكتر از بخش پيداي كوه يخي است كه درون اقيانوس غوطهور است.
اين بحران از جنس مشكل فوتبال نيست، ولي فوتبال را هم تحت تأثير قرار خواهد داد. در حقيقت هر دو مشكل ناشي از نگاه ما به مقررات و نظام بينالملل است. ورزشها تحت نظر فدراسيونهاي ورزشي جهاني و مستقل از دولتها هستند.
با دخالت دولتها، ورزش آن كشور را تعليق ميكنند. فدراسيونهاي جهاني ميكوشند مستقل از دولتها باشند و از سياست پرهيز كنند و همه اعضاي فدراسيون خود را در ذيل اعضاي شناخته شده سازمان ملل متحد به رسميت ميشناسند.
اجراي هر دو گزاره درباره ورزش (استقلال از دولت و پرهيز از سياست) در ايران با چالش مواجه است. البته گزاره اول به صورت ديگري حل ميشود، زيرا بعيد است در ايران كسي بتواند مستقل از حكومت عهدهدار مسووليت يك فدراسيون شود.
بنابراين به لحاظ صوري فدراسيونها مستقل هستند و به لحاظ واقعي چنين استقلالي محل سوال است. ولي در موضوع شناسايي همه اعضاي فدراسيونها مشكل جديتر است، زيرا بهطور نانوشته و غيررسمي ورزشكاران ايراني با ورزشكاران اسراييلي مسابقه نميدهند و اين اتفاق تاكنون و طي ۴۲ سال اخير دهها بار رخ داده است.
البته اين تصميم بيش از آنكه از جانب ورزشكاران باشد، تصميم مديريت ورزش است و تاكنون عوارض زيادي داشته و حتي چند ورزشكار ايراني به همين دليل ترك تابعيت كردهاند.
مهمترين نمونهاش عليرضا فيروزجا شطرنجباز جوان ايراني است كه به همين علت تغيير تابعيت داد، زيرا براي رسيدن به مقامهاي بالا چارهاي جز بازي با حريف اسراييلي نداشت.
البته اسراييل در ورزش چندان قوي نيست ولي براي ايجاد مشكل با ايران حتي حاضر هستند از ورزشكاران دو تابعيتي استفاده كنند تا براي ورزشكاران ايران مشكل ايجاد كنند. بدترين بخش اين مساله عدم بيان صادقانه ماجرا است.
بهطور معمول توجيهات غيرواقعي ميآورند يا اقدام به باخت ميكنند تا مبادا با ورزشكار اسراييلي مواجه شوند. اين اتفاق براي ورزشهاي گروهي كمتر رخ داده است ولي در آينده، رخ دادن آن چندان دور از انتظار نيست. چگونه؟
اسراييل در منطقه آسياست. طبعا ورزش آن نيز بايد در فدراسيونهاي آسيايي عضو باشد ولي در دهه ۷۰ قرن بيستم و با حمايت اعراب و كشورهاي اسلامي اسراييل عملا مجبور شد كه تغيير فدراسيون دهد و بهطور مشخص فوتبال آن به يوفا پيوست.
ضعف فوتبال اين كشور در اروپا روشن است در حالي كه در آسيا قهرمان شده بود يا به فينال ميرسيد. اكنون و با بهبود روابط اعراب و اسراييل اقداماتي براي تغيير حوزه ورزشي اسراييل در دستور كار است و بعيد نيست كه طي يكي، دو سال آينده به آسيا بيايد. اين اتفاق معادل حذف كلي ورزش ايران از فدراسيونهاي آسيايي و جهاني خواهد بود.
مساله مهمتر ديگري هم كه مطرح است، تاثير اين امر بر اقتصاد و اشتغال ورزش است. در همين چند ماه گذشته براي پرهيز از اين رودررويي ورزشي برخي از تيمهاي ورزشي به مسابقات جهاني اعزام نشدهاند، مسابقات اسپانيا و امارات از اين جملهاند. شايد راحت باشد كه بگوييم ورزشكاران اعزام نشوند، ولي مساله اين است كه بسياري از ورزشكاران دنبال كسب مدال و ورود به اقتصاد ورزش و گذران زندگي از اين راه هستند و لغو اعزام تيمها، كل اين فرآيند را مختل ميكند.
اقتصاد ورزش ابعاد بزرگي دارد، هماكنون حدود 8/3 ميليون نفر بيمه ورزش هستند كه به نوعي فعاليت حرفهاي در اين حوزه دارند، پيش از كرونا به ۶ ميليون نفر هم رسيده بود. شايد صد هزار نفر در ورزشهاي رزمي فعال هستند و حدود هزار نفر اعضاي تيمهاي ملي هستند كه همه نسبت به آينده خود نگران هستند.
از سوي ديگر حوزه ورزش بسيار گسترده و پيشرفته شده است. موفقيتهاي ورزشي به نوعي هويتبخش و اميددهنده به جوانان است. عليرغم همه محدوديتها، ورزش زنان تحول چشمگيري يافته است. آخرين آنها ورود يك دختر جوان به بخش جوانان مسابقات تنيس ملبورن است كه براي اولينبار رخ ميدهد، يا پيشتر در هاكي روي يخ زنان شاهد اتفاقات مهمي بوديم.
ورزش معلولين اهميت ويژهاي در افزايش اعتماد به نفس جامعه ايراني دارد كه در سطح جهاني نيز جايگاه ارزشمندي دارند. واليبال ايران يك جهش بزرگ داشته است. ظرفيت فوتبال بسيار بيش از اين است كه ميبينيم.
هنگامي كه در شمشيربازي، ورزشهاي رزمي، بوكس و از همه مهمتر كشتي و وزنهبرداري اين اندازه پيشرفت داريم، به وجود آمدن چنان وضعي ميتواند موجب سرخوردگي بزرگي براي جوانان و ورزشكاران و اقتصاد ورزش شود. پناهندگيهاي ورزشكاران سياسي نيست بلكه اقتصادي و حرفهاي است.
راهحل چيست؟ قطعا ماجرا پيچيده است و نميتوان در يك جمله نظر داد. آنچه كه قطعي است اينكه مقامات رسمي بايد در اين زمينه موضع روشن داشته و جامعه و مردم را نسبت به مساله و آينده ورزش كشور آگاه كرده و همراهي عمومي را نيز كسب كنند. اين يادداشت فقط يك يادآوري و تذكر است كه بايد درباره آن فكر كرد.