معیشت دهکهای پایین جامعه هدف اصلی دشمن قرارگرفته تا از این رهگذر، مردم را در برابر حاکمیت قرار دهند. بنابراین، اقتصاد همانگونه که مقام معظم رهبری تصریح و تأکید کردهاند، «مسئله اول کشور» است.
تردیدی نیست که چارهسازی و گرهگشایی از اوضاع معیشتی و جلوگیری از وخامت شرایط اقتصادی دستور کار و رسالت مهم همه مسئولان در هر سطح و رتبهای باید باشد.
علاوه بر این، روشن است که مسائلی ازجمله جنگ اقتصادی آمریکا علیه کشورمان با اهرم دلار، راهبرد فشار حداکثری، تشتت و ناتوانی در کنترل قیمتها، شیوع کرونا و از رونق افتادن مضاعف تولید، اقتصاد کشور را دچار مشکلات عدیدهای کرده است.
در چنین شرایطی، معیشت دهکهای پایین جامعه هدف اصلی دشمن قرارگرفته تا از این رهگذر، مردم را در برابر حاکمیت قرار دهند. بنابراین، اقتصاد همانگونه که مقام معظم رهبری تصریح و تأکید کردهاند، «مسئله اول کشور» است.
در این میان، اتفاقاتی رخ میدهند که حاکی از بیتوجهی به این موضوع اساسی و مهم است.
از باب مثال، فاصله معنادار برخی مدیران انتخابی و انتصابی با آرمانهای انقلابی همچون کار جهادی، پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری، ساده زیستی، درگیر شدن مستقیم یا با واسطه با مفاسد مختلف و ... اتفاقاتی هستند که مردم را آزار میدهند.
رسانههای معاند نیز بر این موج سوار شده و تبلیغ میکنند که اساساً فساد در جمهوری اسلامی سیستماتیک است و نباید به نظام امید بست!
از سوی دیگر، دامن زدن به حواشی و طرح مسائلی که اصطلاحاً برای مردم آب و نان نمیشوند، معضلاتی هستند که هر از گاهی دامن جامعه را میگیرند؛ از یک سو باعث تمرکززدایی از اقتصاد میشوند و از طرف دیگر، تشتت فکری جامعه را به همراه دارد.
شاید برخی موضوعات قابلیت طرح در جلسه مسئولان کشوری را داشته باشند اما وقتی علنی و عمومی شوند، موجب وارد آمدن ضرر و زیان به کشور خواهند شد. در نتیجه، حاشیهسازی آفتهای زیادی به همراه دارد که به برخی از آنها اشاره میشود.
یکم: کمترین مسئلهای که طرح موضوعات غیرضروری به بار میآورد، مشغول شدن فکر و ذهن مسئولان به آن است. اگر موافق با موضوع مطرحشده باشند، تلاش در تشریح، تقویت و تبلیغ آن دارند و چنانچه در جبهه مخالف باشند، میکوشند که به آن پاسخ دهند. برای روشنتر شدن موضوع، ذکر یک مثال ضروری است.
فرض کنید که خلبان یک هواپیمای مسافربری، سکان را برای چند دقیقه رها کرده و مثلاً برای پیدا کردن وسیلهای از کابین خارج شود. چند دقیقه کوتاه در قیاس با روزها، ماهها و سالها اصلاً بهحساب نمیآید اما برای کسی که جان صدها نفر را در دست دارد، نهفقط چند دقیقه، بلکه حتی کسری از ثانیه نیز مهم است. خلبان نمیتواند بهانه بیاورد که مسافری خواستهای داشت و من برای رسیدگی به این موضوع کماهمیت، جان صدها انسان را به خطر انداختم.
سکانداری امورات کشور نیز بیشباهت به این مثال نیست. مسئولان با بیان هر موضوع غیر مرتبط با معیشت مردم و مشغول شدن به هر موضوعی غیر از این، حرکت به سمت شرایط ایده آل و مطلوب را دشوارتر میکنند.
اگر نگوییم که برخی از حاشیهسازیها عمدی هستند، بهطور حتم، امواجی منفی میسازند و جریانهایی نیز سعی میکنند به آنها پاسخ دهند. تشتتهای فکری طبعاً مانع از تمرکز بر امور مهم هستند و اولین خسارت دیدگان این ماجرا قطعاً مردمند.
دوم، فارغ از مضرات بخش اول، پرداختن و طرح امور غیرضروری به جهت انشقاق و گسلهایی که در جامعه ایجاد میکنند، عامل ناامیدی به آینده در میان مردم میشود.
آحاد جامعه در هر دورهای به امید بهبود اوضاع و رونق اقتصادی به پای صندوقهای رأی میروند و انتظار دارند که مسئولان در رفتار و حداقل در گفتار، کنار آنها باشند و با آنها همدردی کنند.
اما وقتی میشنوند که یک مسئله بیربط به حال و روز فعلی آنها بهسرعت به موضوع روز تبدیل میشود، شاید به این جمعبندی برسند که پس چه کسی به مشکلات آنها رسیدگی میکند و چه زمانی موعد تحقق وعدهها برای رنگینتر شدن سفرههایشان و رونق اقتصاد فرا میرسد؟
این همان موضعی است که دشمن مترصد آن است و شاید بدتر از وخامت حال اقتصاد، ایجاد حس یأس و ترسیم آیندهای تیر و تار از رهگذر حاشیهسازی باشد.
سوم، پالسها و سیگنالهایی است که چنین شرایطی به خارج از کشور ارسال میکنند. غرب و آمریکا سالهاست که برای تشدید دوقطبی سازی در کشور تلاش میکنند و هر نوع اعوجاج و انحراف از مسائل اصلی را فرصتی برای ضربه زدن به نظام اسلامی ایران میدانند.
ضمن اینکه سوژهای بسیار مناسب برای لجن پراکنی رسانههای ضدانقلاب علیه جمهوری اسلامی فراهم میشود و تا مدتها از آب گلآلود ماهی میگیرند. این موارد وقتی تشدید میشوند که در بطن حاشیهسازیها، فاکتورهایی خوشایند و مطلوب غرب وجود داشته باشند. مسئله مذاکره و ضرورت مصالحه با اروپا و آمریکا مؤلفههایی هستند که از قابلیت موجسواری دشمنان برخوردارند.
چهارم، مشخص است که بعضی از فرعیات مطرحشده، برای برونرفت از اوضاع اقتصادی عنوان میشوند. بهعنوان نمونه، برخی علیرغم شکستهای گذشته اصرار دارند که ایجاد پل ارتباطی میان تهران و غرب، حلال جمیع معضلات کشور پس از انقلاب است، غافل از اینکه امید بستن به خارج و طی کردن فرایندی که به مذاکره ختم شود، دردی از اقتصاد دوا نمیکند.
این در حالی است که بدخواهان نظام و انقلاب از در صلحطلبی و گفتگو برای باجگیری و اعمال محدودیتهای بیشتر وارد میشوند، کما اینکه پس از برجام، وقتیکه توانمندیهای صلحآمیز هستهای کشور را محدود کردند، به حداقلهای توافق نیز پشت پا زدند.
اقتصاد گروگان غرب شد، ساز و کار مالی کشور معطل پالس مثبت اروپا و آمریکا ماند و اوضاع معیشتی به شرایط کنونی منتهی شد.
و بالاخره اینکه در پس حاشیهسازیها، ایبسا اغراض جناحی و سیاسی نیز نهفته باشند و لذا دامن زدن به آنها، پازل از قبل طراحیشده را کامل کند.
به یاد داشته باشیم که جریانسازیهایی که جیب مردم را کوچکتر کنند، امید آنها را به یأس بدل نمایند، کشور را دشمنشاد کنند، اختلافات جناحی را تشدید نموده و موضوع اقتصاد را به حاشیه برانند،
از نگاه کلان به نفع ملت و کشور نیست و به هر ترتیب ممکن نباید به آن دامن زد. تنها راه برونرفت از این شرایط، تقویت اتحاد ملی و ارائه راهکارهای اقتصادی بر مبنای سیاستهای بالادستی نظام است و هر چه خارج از این دایره باشد، در حقیقت گرهای مضاعف بر چالشهای فعلی خواهد بود.