يقينا نمیتوان تكريم دختران را به دادن شاخهای گل و انشای چند جمله تعارفآميز تقليل داد، بلكه در اين روز میتوان بهصورت ريشهای به وضعيت واقعی دختران توجه كرد و آن را با والدين و مسئولان و جامعه در ميان گذاشت.
نامگذاري روزي بهنام «روز دختر» در تقويم ملي ايرانيان بيانگر وجود دغدغه بين مسئولان و قانونگذاران ايراني بوده است. نامگذاري روزها براي جلب توجه جامعه به ارزشها يا موقعيتها و وضعيتهاي خاص هستند.
روز دختر هم ميتواند بهانهاي براي آشنايي جامعه با وضعيت دختران و موفقيتها و مصائب و مشكلات و تبعيضهايي باشد كه دختران ايراني با آنها دست بهگريبانند.
دختران، انسان هستند و به عنوان يک انسان موثر در اجتماع، روزي را در تقويم براي تکريم آنها اختصاص دادهاند تا مورد توجه و تكريم قرار گيرند.
يقينا نميتوان تكريم دختران را به دادن شاخهاي گل و انشاي چند جمله تعارفآميز تقليل داد، بلكه در اين روز ميتوان بهصورت ريشهاي به وضعيت واقعي دختران توجه كرد و آن را با والدين و مسئولان و جامعه در ميان گذاشت.
با توجه به اين واقعيت كه سن ازدواج در ايران تحتتاثير عرف و سنت و برداشتهاي سليقهاي، سني بسيار متغير و از 9سال و ازدواج دختر بچهها تا سنين نوجواني و بزرگسالي را دربر ميگيرد، نميتوان از اولويت اول ازدواج بهطور همگاني بين زنان مجرد سخن گفت.
ما هنوز آمار دقيقي از تعداد دختران کودک، نوجوان، جوان و در سن ازدواج نداريم تا بتوانيم از اولويتهاي آنان سخن بگوييم.
بهنظر ميرسد بيش از نيمي از اين تعداد كودك يا دختران نوجوان باشند كه طبيعتا مانند پسران همسن و سالشان اولويت آنها بازي، ورزش و درس خواندن است و اولويت بخش ديگر دختران هم چنانچه در سن پختگي و استقلال راي باشند، احتمالا توانمندي و استقلال اقتصادي و اشتغال و سپس ازدواج در شرايط برابر باشد.
در سالهاي 80 الي 82، مرکز مشارکت امور زنان و بانوان رياستجمهوري با همكاري زندهياد فريده ماشيني، پژوهش گستردهاي در جهت شناخت اولويتهاي زندگي دختران ايران انجام دادند که در آن سالها هم اولويت نخست دختران استقلال اقتصادي و اولويت دومشان امنيت و سپس اوقات فراغت بود و ازدواج اولويت چهارم آنها بهحساب ميآمد.
امسال كه 20سال از آن دوران گذشته و نظرسنجيهاي جديد هم در دسترس نيست، بيترديد نميتوان با قطعيت در خصوص اولويت دختران سخن گفت.
طبيعتا نميتوان نياز دختر 9 ساله را كه بعضا او را آماده ازدواج ميدانند، همرديف نياز دختر 20 يا 30 ساله آماده ازدواج دانست.
دختربچه 9 ساله نميتواند وارد حوزه بزرگسالي و انديشيدن درباره شرايط موجود و درك اولويتها و تغيير موقعيت و ارتقاي وضعيت كودكانه و فرودستانهاش شود.
به عبارت ديگر ارائه اولويت دختران از سوي مسئولاني است كه تلاش ميکنند خود را از زير بار حل مسائل فقر آنها رها کنند.
از سوي ديگر در برخورد با دختران رويكردهاي متناقضي مشاهده ميشود. زماني استقلال دختران در مقام قهرمان در ميادين ورزشي ايران و جهان و در مقام چهرههاي علمي در ميادين فناوري جهاني پذيرفته شده و به آنها افتخار ميشود و همزمان از ازدواج دختران در كودكي و نوجواني حمايت صورت ميگيرد.
اين مساله باعث ميشود دختران و زنان ايراني در عرصههاي داخلي و بين المللي و در مواجهه با تعرضات اجتماعي بهحال خود رها شوند، در حاليکه قانون بايد پناه آنها باشد و اگر قانون همچنان كه شخصيت مستقل پسران را در 18سالگي بهرسميت ميشناسد، شخصيت مستقل دختران را نيز در 18 سالگي دقيقتر به رسميت بشناسند، بسياري از اين تناقضها حل خواهد شد. آنگاه معناي ازدواج دختران نزد برخي محرومان و بهحاشيه راندهشدگان، كم شدن نانخور اضافه، نخواهد بود.